دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 682 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 110 |
فصل یکم
مقدمه پژوهش
مقدمه
موضوع معنویت[1]، دل مشغولی همیشگی انسان است. هر چند پس از انقلاب های علمی و صنعتی در غرب، گستره نفوذ دین و معنویت رو به کاهش گذاشت، تا جائی که تصور می شد دین به کلی رو به زوال است، اما در سالیان اخیر محرز شده است که دین و معنویت هر دو مورد توجه مجدد جوامع قرار گرفته اند. اینک ابراز علاقه به دین در عموم کشورهای اسلامی از جمله کشورهای خاورمیانه، آفریقا و همچنین، خاور دور مانند مالزی و سایر نقاط جهان چنان واضح است که از آن به بیداری اسلامی یاد می شود. مردم کشورهای مسیحی نیز که ده ها سال سردمداران الحاد و بی دینی در جهان بوده اند، در سالیان اخیر دوباره گرایش قابل ملاحظه ای به دین و معنویت نشان می دهند. حتی در جوامعی مانند آمریکا نوعی تشنگی نسبت به امور معنوی از جمله دین می شود. مسائلی از قبیل بی معنا شدن زندگی، احساس خلاء اخلاقی، اسارت بشر در دست تکنولوژی، تماس غرب با مذاهب مشرق زمین، آگاهی روز افزون انسان معاصر به دین و معنویت در این امر دخیل بوده است. هر روزه بر تعداد یافته های پژوهشی در زمینه های مختلف علمی به ویژه پزشکی، روان شناسی و جامعه شناسی که با گزاره های دینی همسو هستند یا لااقل تناقضی با دین ندارند، افزوده می شود. این یافته ها که در سه دهه قبل اندک بودند، در سال های اخیر با یک شتاب ناگهانی در حال افزایش هستند. به طور مثال، در خصوص ارتباط بین دین و سلامتی چیزی حدود 200 پژوهش پس از نیمه اول قرن بیستم وجود داشت که در دهه آخر این قرن، ناگهان به بیش از 5000 پژوهش مؤید ارتباط مثبت دین و سلامتی بالغ گردید و امروز با سرعت بیشتری در حال افزایش است، به نحوی که شاید بتوان از آن به یک «نهضت علمی» تعبیر کرد (کینگ[2]، 1999، ترجمه شجاعی،1383).
بیان مساله
اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان، در چند دهه گذشته به صورتی روز افزون توجه روان شناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده است. پیشرفت علم روان شناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است نیازهای معنوی بشر در برابر خواسته ها و نیازهای مادی قد علم کنند و اهمیت بیشتری بیابند. چنین به نظر می رسد که مردم جهان، امروزه بیش از پیش به معنویت و مسائل معنوی گرایش دارند و روان شناسان و روان پزشکان نیز به طور روز افزون در می یابند که استفاده از روش های سنتی و ساده، برای درمان اختلالات روانی کافی نیست (شهیدی و شیر افکن، 1383).
در طول چند دهه گذشته، نظریه های هوش چندگانه، فهم ما را از هوش در بین شناخت سنتی وسیع تر ساخته است، خصوصاً توانایی های منطقی و زبانی با تست هوش شناختی، هوش هیجانی[3] ، خلاق، عملی، اجتماعی، وجودی و معنوی را در بر گرفته است (بار[4] در 2000، گاردنر[5] 1983 و 2000، امونز[6] 1999 هالاما و استرانیز[7] 2004، کلمن[8]2001، میلر و سولاوی[9] 1993، استرنبرگ[10] 1997). همراه با هر شکل هوش، یک مدل نظری وابزار سنجش توسعه یافته و برای سنجش مناسب ساختار هوش جدید روا شده است .
به موازات توسعه ساختار هوش هیجانی، هوش معنوی[11] (SI) شامل مجموعه ای از توانایی هایی است که از منابع معنوی نشات می گیرد، ساختارهای معنویت و هوش را وارد ساختار جدیدی می کند. هوش معنوی مستلزم توانایی هایی است که موارد معنوی را برای پیش بینی عملکرد، تطابق و ایجاد محصولات و دستاوردهای ارزشمند بکار می گیرد (امونز،1999). می توان گفت، هوش معنوی مجموعه ای از توانایی هایی است که افراد برای بکار بردن، شکل دادن و دربرگرفتن منابع معنوی به ارزش ها و کیفیت ها به روشی که به عملکرد خوب روزانه و بهزیستی روانی دست یابند، بکارمی برند که شامل پنج حوزه: هوشیاری، لطف حق، معنا، برتری و حقیقت است (امرم و دریر[12]، 2007).
با توجه به این تعریف، می توان نتیجه گرفت که هوش معنوی موجب افزایش کیفیت عملکرد و بهزیستی روانی افراد می شود و در پژوهشها نشان داده شده است، هوش معنوی با سلامت افراد رابطه مثبت دارد. بنابراین، پژوهش حاضر تلاشی برای پاسخ به این سوالات است که آیا می توان ابزاری دقیق و استاندارد تهیه کرد که بتواند این مولفه (هوش معنوی) را اندازه بگیرد؟ آیا این ابزار در کشور عزیزمان ایران کاربرد عملی دارد؟ آیا این ابزار معتبر است؟ آیا این تست دارای روائی است؟ آیا می توان چنین ابزاری را نرم کرد؟ آیا می توان از این تست در پژوهش های آتی استفاده لازم را بعمل آورد؟ با توجه به موارد مطرح شده پژوهش حاضر در پی آن است که پرسشنامه هوش معنوی را که 83 گویه دارد و توسط یوزی امرم و کریستوفر دریر در 2007 ساخته شده است، ترجمه و سپس در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان زنجان هنجاریابی کند.
اهمیت و ضرورت پژوهش
پیشرفت شدید روان شناسی در دهه های اخیر و کشف آثار گسترده و غیر قابل انکار دین و معنویت در همه ابعاد زندگی انسان، به خصوص نقش بی بدیل آن در آرامش روانی، بهداشت و سلامت روانی و حتی تاثیر جدی آن در کاهش و بهبود رنج های روحی، اختلالات روانی و ناهنجاری های اجتماعی موجب رشد فزاینده و رو به گسترش مطالعات روانشناسی دین و معنویت در ابعاد مختلف شد (غروی، 1382). همانطور که پیشتر آمد، یکی از نتایج این توجه و علاقه گسترده روانشناسان به حوزه دین و معنویت، پیدایش مفاهیمی جدید در ادبیات روانشناسی بوده است. به علل گوناگونی، جامعه روانشناسی ایران با این مفاهیم جدید آشنایی کمی دارد و بطور کلی ممکن است زمان زیادی از پیدایش مفاهیم و رویکردهای جدید در حوزه روانشناسی بگذرد تا فضای دانشگاهی در ایران با آن ها آشنا شود.
از آنجائیکه هوش معنوی یک مفهوم جدید در روانشناسی است و پژوهش های اندکی در رابطه با این مفهوم در ایران صورت گرفته و مخصوصا ابزاری دقیق و استاندارد که بتواند این سازه را اندازه گیری کند وجود ندارد، لذا ضروری است، این تست بر روی افراد مختلف از جمله دانشجویان اجرا شود تا بدینوسیله گامی در جهت استاندارد سازی آن در کشور عزیزمان ایران صورت پذیرد. از طرفی، این ابزار زمانی اهمیت پیدا خواهد کرد که وسیله ای استاندارد و مناسب برای کسانی که در این حوزه می خواهند پژوهش های بیشتری انجام دهند، به حساب آید. بنابراین، روشن است وجود ابزاری فنی (عملی بودن، اعتبار، روایی و نرم یابی) به منظور سنجش دقیق سازه هوش معنوی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان زنجان می تواند از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد.
اهداف پژوهش
هدف از انجام این تحقیق استاندارد ساختن تست هوش معنوی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان زنجان است. تلاش بر این است، این ابزار وسیله ای شود جهت سنجش توانایی دانشجویان در استفاده از منابع معنوی در حل مشکلات روزمره خود و از طرفی نیز ابزاری برای پژوهش کسانی که در زمینه هوش معنوی علاقمند به کار هستند باشد.
استاندارد ساختن این آزمون در واقع گامی در جهت سنجش توانایی افراد در استفاده از منابع معنوی در حل مشکلات روزمره است. بطور خلاصه، می توان اهداف پژوهش را به شرح زیر بیان داشت:
1- شناخت مولفه های اصلی هوش معنوی.
2- فراهم ساختن ابزاری مناسب برای پژوهشگران دیگر در استاندارد ساختن آزمون های دیگر و پژوهش های مرتبط.
3- تهیه وسیله ای عینی، معتبر و روا برای سنجش هوش معنوی.
سؤالات پژوهشی
چون این ابزار (سیاهه) برای نخستین بار در ایران ترجمه شده است، بررسی روایی و اعتبار آن در گروه دانشجویان ضروری است. با توجه به اینکه موضوع مورد بررسی جنبه اکتشافی دارد، لذا تهیه پاسخ برای پرسش های زیر نیز امری ضروری است.
1- آیا بین مجموعه پرسش هایی که به منظور سنجش هوش معنوی تهیه شده است، هماهنگی درونی کافی وجود دارد؟
2- آیا آزمون هوش معنوی دارای روایی کافی است؟
3- محتوای مجموعه سیاهه هوش معنوی از چه عواملی و تا چه حد اشباع شده است؟
4- آیا مجموعه سوال هایی که برای هوش معنوی تهیه شده است، با نمره های هوش هیجانی همبستگی مثبت دارد؟
5- آیا عامل های به دست آمده از سیاهه هوش معنوی با ساختارهای نظری آن مطابقت دارد؟
تعریف مفاهیم و اصطلاحات
آزمون[13] : آزمون وسیله ای است عینی و استاندارد که برای اندازه گیری نمونه ای از رفتار یا خصایص آدمی بکار می رود. در این تعریف، مراد از عینی آن است که روش اجرا، نمره دادن و تعبیر و تفسیر نتایج آزمون بر اساس قواعدی معین و مشخص صورت می گیرد و قضاوت شخصی در آنها بی تاثیر است (شریفی،1377).
هوش معنوی : هوش معنوی بیانگر مجموعه ای از توانایی ها، ظرفیت ها و منابع معنوی است که کاربست آنها در زندگی روزانه می تواند موجب افزایش انطباق پذیری و بهزیستی فرد شود. در تعریف های موجود از هوش معنوی، به ویژه بر نقش آن در حل مسائل وجودی و یافتن معنا و هدف در اعمال و رویدادهای زندگی روزمره تاکید شده است (زوهر و مارشال[14]، 2000؛سیسک[15]، 2001؛ولمن[16]، 2001؛ناسل[17]، 2004؛کینگ، 2007). از نظر عملیاتی هوش معنوی نمره ای است که آزمودنی در مجموعه تست هوش معنوی به دست می آورد.
عملی بودن[18] : شامل همه ملاحظاتی است که یک آزمون را در عمل از نظر عوامل اقتصادی، سهولت اجرا، تفسیر و استفاده صحیح از نمره ها قابل استفاده می سازد (هومن،1384).
اعتبار[19] : اعتبار آزمون، به دقت وسیله اندازه گیری اشاره می کند و به ثبات، پایایی، همگونی، نظم، بازپدیدآیی، پیش بینی پذیری و حساسیت آن مربوط می شود. در مفهوم دیگر یعنی اینکه اگر خصیصه مورد نظر را با همان وسیله یا وسیله مشابه قابل مقایسه با آن شرایط مشابه مورد سنجش قرار دهیم نتایج حاصل تا چه حد مشابه، دقیق، پیش بینی پذیر و قابل اعتماد است (هومن،1384).
روایی[20] : مقصود از روایی آن است که وسیله اندازه گیری به واقع بتواند خصیصه مورد نظر را اندازه بگیرد نه خصیصه دیگری را. روایی یعنی مناسب بودن، با معنا بودن و مفید بودن استنباط های خاصی است که از روی نمره های تست عمل می آید (هومن،1384).
تحلیل عاملی[21] : تحلیل عاملی اصطلاحی است که برای رواسازی و توسعه ابزارهای روانسنجی، تحلیل داده ها به منظور کشف سازه های جدید و کمک به تدوین تئوری تحلیل محتوا و مواد محاسبه، سبک های مدیریتی، علائق شغلی و . . . بکار می رود (هومن،1384). استخراج تعداد محدودی عوامل از میان تعداد زیادی متغیرهای همپوش به صورتیکه بین متغیرها مشترک باشد، به جای تعدادی از متغیرها قرار می گیرد این عوامل با یکدیگر همبستگی و تداخل نداشته باشد و سازه ای روشن و با معنا بیان کنند (ثرندایک، ترجمه هومن، 1375).
بار عاملی[22] : همبستگی یک متغیر با یک عامل را بار عاملی می گویند که مقدار آن از 1- تا1+ تغییر می کند (کلاین، ترجمه مینایی، 1380).
عامل[23] : رویس معتقد است عامل، سازهای است که عملا از روی بارهای عاملی اش تعریف می شود. اساسا عامل، بعد یا سازه ای است که روابط مجموعه ای از متغیرها را به صورت خلاصه مطرح می کند (کلاین، ترجمه مینایی، 1380).
واریانس مشترک[24] : نسبت واریانس مشترک هر متغیر و عامل ها را واریانس مشترک می نامند که مقدار آن بین 0 و 1 تغییر می کند (سرمد و همکاران،1387).
واریانس خطا [25] : نوعی واریانس که تقریبا در همه پژوهش ها وجود دارد و بیانگر نوسان، تغییر یا پراش اندازه ها به سبب تاثیر عوامل تصادفی است (هومن،1384).
چرخش عامل ها : چرخش عامل ها واریانس بین عوامل و در نتیجه اعتبار را تغییر می دهد (ثرندایک، ترجمه هومن، 1375). چرخش محور ها، ساختار عامل ها را ساده می کند و چرخش عامل ها، ماتریس اولیه را به ماتریس دیگری انتقال می دهد و از طریق پراکنده کردن واریانس در همه عامل ها، تا حدی یکنواخت تر ساختار عاملی را روشن می کند و بطور کلی به یک راه حل تغییر پذیری به احتمال زیاد به سایر نمونه های همان جامعه قابل تعمیم باشد، می گردد (هومن،1384).
چرخش متعامد[26] : روش متعامد، عامل هایی فراهم می آورد که مستقل از یکدیگر است. اگر عامل ها مستقل از هم باشد، لازم است محورهای عامل ها در جریان چرخش «عمود بر هم» باشد و هر مجموعه به میزان زاویه قائمه چرخش داده شود (هومن،1386).
چرخش متمایل[27] : بعضی اوقات خوشه بندی متغیری نسبت به هم به گونه ای است که محورهای حایل برای نمایش آنها مناسب تر است. به این روش چرخش که محورها نسبت به هم با زاویه ای غیر از قائمه قرار می گیرند، چرخش متمایل گفته می شود. روش های متمایل اجازه می دهد عامل ها بعد از چرخش همبسته باشد (هومن،1386).
چرخش واریماکس[28] : روش واریماکس «عامل ها را تمیز می کند»، یعنی عامل هایی تولید میکند که با مجموعه کوچکتری از متغیرها دارای همبستگی قوی و با مجموعه دیگری از متغیرها دارای همبستگی ناچیز باشد. این روش ستون های ماتریس عاملی را ساده می سازد، و در آن فرایند ساده سازی معادل با بیشینه ساختن واریانس مجذور بارهای عاملی هر ستون است. در این روش چون تعداد متغیرهایی که بارهای قوی در یک عامل دارد کمینه می گردد، تفسیر عامل ها ساده تر خواهد بود (هومن،1386).
تحلیل مولفه های اصلی[29] (PC) : تحلیل مولفه های اصلی که یکی از مدل تحلیل عاملی اکتشافی است عامل ها واریانس هر متغیر، از جمله واریانس مشترک با سایر متغیرهای مجموعه (که واریاتس ها)، و نیز واریانس اختصاصی را توجیه می کند. تعداد مولفه ها (یا عامل ها) در تحلیل مولفه ای از لحاظ تئوری باید با تعداد متغیرها برابر باشد. زیرا همه واریانس هر متغیر باید توسط عامل ها توجیه شود (هومن،1386).
ساختار عاملی[30] :عبارت است از تعداد عواملی که کل پراکندگی موجود در متغیرهای پرسشنامه را توصیف می کند (هومن، 1386). منظور از بررسی ساختار عاملی این است که پرسشنامه از چه عواملی تشکیل شده است.
ارزش ویژه[31] : مجموع مجذورات بارهای عاملی هر عامل، نسبت واریانس تبیین شده به وسیله آن عامل را منعکس می کند. این مقدار کل واریانس، ارزش ویژه عامل است. هر چقدر ارزش ویژه عامل زیاد باشد آن عامل واریانس بیشتری را تبیین می کند.
نرم[32] : نرم یا هنجار عبارت است از متوسط عملکرد گروه نمونه ای از آزمودنی ها که به روش تصادفی از یک جامعه تعریف شده انتخاب می شود. نرم آزمون های استاندارد شده بر اساس توزیع نمره های خام گروه نمونه ای از آزمودنی ها بدست می آید (شریفی، 1383).
هنجار یابی[33] : به دست آمدن نوعی نرم است که در آن فاصله نمره ها از میانگین بر حسب انحراف استاندارد بیان می شود. در واقع یک نوع واحد استاندارد اندازه گیری است که معنای آن در تست های مختلف اساسا یکسان و ثابت است (هومن، 1384).
ضریب آلفای کرونباخ : روشی برای محاسبه اعتبار تست از طریق یکبار اجرای تست است. این روش به هماهنگی کارکرد آزمودنی از یک سوال به سوال دیگر بستگی دارد (هومن، 1384).
فصل دوم
بررسی پیشینه پژوهش
مقدمه
قبل از این که به بحث در مورد مفهوم هوش معنوی پرداخته شود، لازم است تعاریف برخی از اصلی ترین صاحب نظران این حوزه را در مورد مفهوم هوش معنوی مورد بررسی قرار داد. درتعاریف و الگوهای پیشنهادی هر یک از این صاحب نظران، بر توانایی ها، ظرفیت ها و منابع گوناگونی تاکید شده است.
از نظر امونز (2000) هوش معنوی کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی در جهت حل مسئله در زندگی روزانه و فرآیند دستیابی به هدف است. وی به صورت ابتکاری پنج مؤلفه را برای هوش معنوی پیشنهاد کرده است:
1- ظرفیت تعالی[34] (فرا گذاشتن از دنیای جسمانی و مادی و متعالی کردن آن)؛
2- توانایی ورود به حالتهای معنوی از هوشیاری؛
3- توانایی آراستن فعالیتها، حوادث و روابط زندگی روزانه با احساس از تقدس؛
4- توانایی استفاده از منابع معنوی در جهت حل مسائل زندگی؛
5- ظرفیت درگیری در رفتار فضیلت مآبانه[35] (بخشش[36]، سپاسگزاری[37]، فروتنی، احساس شفقت و. . . ).
بر اساس نظر زوهر و مارشال (2000) به واسطه هوش معنوی افراد می توانند به مشکلات خود معنا و ارزش داده و به حل آنها بپردازند. با استفاده از آن میتوان اعمال و زندگی خود را در بافتی که از لحاظ معنادهی غنی تر و وسیع تراست، قرار داد، و به کمک آن میتوان سنجید که یک روش و یا یک راه زندگی از دیگر راه ها و روش ها از معنای بیشتری برخوردار است. هوش معنوی پایه و اساس ضروری برای عملکرد هوش منطقی و هوش هیجانی است.
زوهر و مارشال (2000) نشانه های هوش معنوی خوب رشد یافته را به شرح زیر بیان داشته اند:
1- ظرفیت انعطاف پذیر بودن[38]؛
2- درجه بالایی از خودآگاهی[39]؛
3- ظرفیت رویارویی با رنج و استفاده از آن؛
4- ظرفیت رویارویی با درد و متعالی کردن آن؛
5- ویژگی الهام گرفتن از رویا ها و ارزش ها؛
6- عدم تمایل به آزار و اذیت؛
7- گرایش به دیدن پیوندهایی بین چیزهای گوناگون (کل نگر بودن[40])؛
8- گرایش آشکار به پرسیدن سؤالهای چرا یا چه و جستجوی پاسخ های اساسی؛
9- مستقل از زمینه فعالیت های بر خلاف عرف.
از نظر بوزن[41](2001) هوش معنوی، عبارت است از آگاهی هر فرد از جهان و تعیین موقعیت خود در آن.
بنا بر تعریف نوبل[42](2001/ 2000) هوش معنوی یک استعداد ذاتی بشری است. وی با تواناییهای اصلی امونز برای هوش معنوی موافق است و دو مؤلفه دیگر نیز به آنها اضافه میکند:
1- تشخیص آگاهانه و صورت بندی این موضوع که واقعیت فیزیکی درون واقعیت بزرگتر و چند بعدی قرار دارد و تعامل لحظه به لحظه آن به صورت هوشیارانه و ناهوشیارانه.
2- پیگیری آگاهانه سلامت روان شناختی، نه تنها برای خود، بلکه همچنین برای جامعه جهانی.
از نظر سیسک (2001) هوش معنوی میتواند به عنوان یک خودآگاهی عمیق که در آن فرد بیش از پیش از ابعاد خویشتن آگاه میشود (نه تنها از بدن بلکه از ذهن بدن و روح) تعریف شود واز نظر وی هوش معنوی از ابعاد زیر ساخته شده است:
1- دانش درونی[43]: هوش معنوی ما را قادر میسازد تا دانش درونی را رشد بدهیم، در زبان فلسفه، دانش درونی، آگاهی از جوهر و ماهیت هوشیاری است و فهم اینکه این جوهر درونی، ماهیت همه آفریدگان است. هوش معنوی دستیابی ما را به هوشیاری فزاینده که در آن آگاهی از حس تفاهم و یکی بودن با جهان هستی و همه مخلوقاتش وجود دارد، فراهم میکند.
2- شهود عمیق[44]: هوش معنوی ما را با ذهن جهانی یا ذهنی بزرگ و پاسخ به مشکلات که نتیجه شهود عمیق است، پیوند میدهد. به واسطه کاربرد هوش معنوی ما میتوانیم یکپارچه شویم، و میتوانیم انتخاب هایمان را به سمت هوشیاری اصیل یا شهود عمیق سوق دهیم.
3- یکی شدن با طبیعت و جهان[45]: هوش معنوی ما را قادر میسازد تا با طبیعت یکی شویم و با فرآیند های زندگی همساز شویم. هوش معنوی ما را ترغیب میکند تا تمامیت[46]و احساسی از وحدت و رابطه را جستجو کنیم.
4- حل مسئله[47]: هوش معنوی ما را قادر میسازد تا تصویر بزرگتری[48] را ببینیم، اعمال خود را در رابطه با یک زمینه بزرگتر که منجر به معنای زندگی میشود، ترکیب کنیم. با هوش معنوی میتوانیم معنا و ارزش مشکلات را تشخیص دهیم و آن را حل کنیم.
از نظر ولمن (2001) هوش معنوی، عبارت است از ظرفیت انسان برای پرسیدن سؤالهایی درباره معنای زندگی و به طور همزمان تجربه پیوند بین هر کدام از ما و جهانی که در آن زندگی میکنیم. در نگاه وی هوش معنوی از هفت عامل تشکیل شده است:
1- مراقبت[49] : توجه به فرآیندهای بدنی از قبیل تغذیه، مراقبه منظم و تمریناتی مثل یوگا و تای چی؛
2- روشن فکری[50] : درگیری ذهنی با خواندن موضوعات معنوی و متون مقدس و بحث درباره آنها؛
3- الوهیت[51] : بیانگر احساس پیوند با خداوند، یک قدرت برتر یا یک منبع از نیروی الهی؛
4- معنویت دوره کودکی[52] : بیانگر علایق و فعالیت های معنوی در زمان کودکی، از جمله حضور در مراسم مذهبی و خواندن متون مقدس توسط والدین؛
5- ادراک فراحسی[53] : تجربه حس ششم یا فراطبیعی؛
6- ضربه روانی[54] : آگاهی معنوی از تجربیات دردناک خود یا نزدیکان؛
7- توجه به اجتماع[55] : انجام فعالیتهای معنوی، مثل کمک مالی یا کارهای عام المنفعه؛
واگن[56](2002) هوش معنوی را ظرفیت فهم عمیق سؤالات وجودی[57] و بینش نسبت به سطوح چندگانه هوشیاری تعریف میکند. هوش معنوی دربرگیرنده آگاهی از روابط خود با دیگران، زمین و همه موجودات است.
از نظر ناسل (2004) هوش معنوی بیانگر توانایی فرد در استفاده از ظرفیت ها و منابع معنوی جهت شناخت بهتر موضوعات وجودی، معنوی و واقعی و یافتن معنا حل و فصل آن ها است.
ناسل در مقیاس 17 سؤالی خود (که به تفاوت های مفهوم سازی هوش معنوی بین گرایش های مختلف معنوی حساس است) دو عامل آگاهی از یک حضور الهی[58] و پرسشگری وجودی[59] را برای هوش معنوی معرفی کرده است.
بنا بر تعریف امرم (2007)، هوش معنوی، عبارت است از مجموعه ای از توانایی ها بکارگیری منابع، ارزش ها و ویژگی های معنوی در جهت افزایش کنش و بهزیستی زندگی روزانه. در نگاه او، هوش معنوی از هفت بعد زیر تشکیل شده است:
1- هوشیاری: آگاهی خالص و توسعه یافته؛
2- جذبه[60]: زندگی همراه با احساس تقدس و ابراز عشق به زندگی و اعتماد به آن؛
3- معنا[61]: تجربه معنا در فعالیتهای روزمره به واسطه احساس هدف؛
4- تعالی: فرا رفتن از خویشتن خود خواه در یک کل به هم پیوسته؛
5- اعتماد[62]: زندگی با پذیرش باز، کنجکاوی و عشق برای خلق کردن؛
6- تسلیم آشتی جویانه با خویشتن[63] (حقیقت، خدا، وجود مطلق. . . )؛
7- نظارت درونی[64]: آزادی درونی همراه با عمل و پاسخ بخردانه.
کینگ (2007) پژوهشی را در مورد هوش معنوی در دانشگاه ترنت کانادا صورت داده است. از نظر وی هوش معنوی، مشتمل است بر مجموعه ای از ظرفیت های ذهنی و انطباقی که بر جنبههای غیر مادی و متعالی واقعیت، استوار است. بویژه آن هایی که در ارتباط با ماهیت هستی فرد، معنای شخصی، تعالی و حالت های اوج گرفته هوشیاری هستند. در عمل، این فرآیندها با توجه به توانایی فرد در تسهیل شیوه های منحصر به فرد حل مسئله، استدلال انتزاعی و سازگاری است.
کینگ چهار توانایی یا ظرفیت اصلی را برای هوش معنوی فرض میکند:
1- تفکر وجودی انتقادی[65]: ظرفیت تأمل نقادانه ماهیت هستی، واقعیت، جهان، فضا، زمان و دیگر موضوعات وجودی و متافیزیکی؛ همچنین، ظرفیت تأمل در موضوعات غیر وجودی و در ازتباط با هستی فرد (به طور مثال، از یک دیدگاه هستی گرایانه)؛
2- ایجاد معنای شخصی[66]: توانایی استخراج معنا و هدف شخصی از همه تجربه های مادی و روانی از جمله ظرفیت خلق و اختیار یک هدف زندگی؛
3- آگاهی متعالی[67]: ظرفیت تشخیص ابعاد/ الگوهای متعالی خویشتن (مانند خویشتن فرافردی یا متعالی) دیگران و جهان مادی در خلال حالت های طبیعی هوشیاری، همراه با ظرفیت تشخیص روابط آن ها و خویشتن فرد و طبیعت؛
4- گسترش حالت هوشیاری[68]: توانایی ورود به حالت های اوج یافته هوشیاری ( مثل هوشیاری مطلق و نا متناهی، اتحاد و یکی شدن[69]) و دیگر حالت های جذبه[70] به اختیار فرد (به عنوان نمونه، تأمل عمیق[71]، مراقبه، نماز و غیره. . . )؛
آنچه که در وهله اول در بررسی تعاریف ارائه شده از مفهوم هوش معنوی آشکار است، تاکید صاحب نظران این حوزه بر کنش انطباقی هوش معنوی در زندگی روزمره است (امونز،2000؛نوبل،2001؛ناسل،2004؛امرم،2007؛کینگ،2007). بخش زیادی از این کنش سازگارانه در نتیجه پاسخ به سؤالات وجودی و یافتن معنا و هدف در فعالیت ها و رویدادهای زندگی است. در واقع، داشتن معنا و هدف در زندگی وجه اشتراک اکثر این تعاریف است و به نظر میرسد اصلی ترین ویژگی هوش معنوی نیز محسوب می شود. همچنین، این ویژگی از هوش معنوی میتواند وجه تمایز آن از دیگر هوش های شناخته شده باشد.
یکی دیگر از ویژگی های مشترک اکثر تعاریف ارائه شده از هوش معنوی، آگاهی متعالی است (امونز، 2000؛زوهر و مارشال، 2000؛نوبل، 2001؛واگن، 2002؛امرم، 2007؛ کینگ، 2007). تعالی، ظرفیت فرا رفتن از مرزهای دانش، تجربه و شعور بشری، با یک روش معنوی یا مذهبی* است. آگاهی متعالی ظرفیت تشخیص بعد متعالی خود، دیگران و جهان مادی مد نظر قرار گرفته است (کینگ،2007). تاکید بر بعد متعالی انسان، در روان شناسی فرا فردی[72] (که شاخه ای از روانشناسی انسان گرا[73] است) آشکار است. در این رویکرد، انسان محدود به ابعاد جسمانی، روانی و اجتماعی نیست، بلکه از یک خود برتر و متعالی برخوردار است (وست،1999، ترجمه شهیدی و شیر افکن،1383) .
خودآگاهی نیز یکی دیگر از عواملی است که در تعاریف اکثر صاحب نظران این حوزه به عنوان یکی از ویژگی های اصلی هوش معنوی در نظر گرفته شده است (زوهر و مارشال، 2000؛سیسک، 2000؛بوزن، 2001؛واگن، 2002). خودآگاهی عمیق، شامل آگاهی تدریجی از لایهها و ابعاد مختلف خویشتن است. خود شناسی و خودآگاهی شخصی میتوانند از طریق اندیشه در مورد خود، وارسی کردن اهداف و آرزوها، توجه به پیام ها در رویا ها و نشانه های شهودی و پیدا کردن معنا در تجربه های بیرونی به وجود آید (سیسک، 2000).
تجربه هوشیاری اوج یافته نیز دراکثر تعاریف ارائه شده، به عنوان یکی دیگر از ویژگی های هوش معنوی آمده است (امونز، 2000؛سیسک، 2000؛نوبل، 2001؛ولمن، 2001؛امرم، 2007؛کینگ، 2007). تجربه های معنوی، احساس وحدت، یکی شدن با طبیعت و انسجام میتوانند از مصادیق این تجربه باشند.
دسته بندی | نرم افزار |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 41 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 68 |
چکیده پژوهش
پژوهش حاضر بر پایه هدف اصلی استاندار ساختن آزمون اوتیسم (AQ) بر روی دانش آموزان دبیرستانهای شهر تهران به اجرا در آمده است.لذا از میان جامعه آماری نمونه ای با حجم 600 نفر به روش نمونه برداری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و آزمون مورد نظر اجرا گردید که در نهایت 534 پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.اعتبار آزمون از طریق آلفای کرونباخ محاسبه و مقدار آن 601/0 برآورد گردید ، برای بررسی روایی سازه آزمون از روش تحلیل مولفه های اصلی (PC) با استفاده از چرخش واریماکس استفاده شد.نتایج نشان داد که پرسشنامه مورد نظر با استخراج 10 عامل ، علاقه اجتماعی تمرکز بر جزئیات ، درک اجتماعی ، خلاقیت اجتماعی ، توانایی بازی نما ، فراست و هوشیاری ، فراست اجتماعی ، درک دیگران ، رود رویی اجتماعی و علاقه به تنهایی و تفکر ، جمعاً 944/42 درصد از کل واریانس را تبیین می کند و از روایی کافی برخوردار است.سپس برای نمره های اوتیسم دانش آموزان دبیرستان های شهر تهران جداول نرم تهیه گردید.
فصل یکم :
مقدمه
اوتیسم یا در خود ماندگی یک نوع اختلال فراگیر رشدی است.اختلال های فراگیر رشدی اختلالهایی هستند که در آن ها مهارتهای اجتماعی ، رشد زبان و خزانه رفتاری به صورت مناسبی گسترش نمی یابند.این اختلال ها در اوان کودکی آشکار می شوند و مشکلات ثابت و پایداری را به وجود می آورند.
در مورد اوتیسم و علل آن ناشناخته های بسیاری وجود دارد.تاکنون هیچ درمان خاصی و قطعی برای اوتیسم پیشنهاد نشده است.آنچه مسلم است ، تحقیقات بسیاری در راستای شناسایی و درمان اوتیسم تاکنون صورت گرفته است.هدف پژوهش حاضر نیز تعیین روایی ، اعتبار و نرم یابی آزمون اوتیسم (AQ) که توسط بارون ساخته شده ، در جامعه دانش آموزان دبیرستان های شهر تهران می باشد.این آزمون به منظور تشخصی اوتیسم در حد یک صفت شخصیتی در بزرگسالان تنظیم گردیده است.
بیان مسئله پژوهش
کودکان از همان اوایل زندگی به رفتار دیگران واکنش نشان میدهند ، بعضی از تغییرات عمده در رفتار اجتماعی مانند واکنش کودک به صداها ، توجه به چهره افراد و لبخند اجتماعی در همان شش ماه اول زندگی ظاهر می شوند.علائم دلبستگی در کودک به صورتهای مختلف مشهود است.به عنوان مثال ، فرد خاصی که معمولاً مادر ، بهتر از هر کس دیگری می توان کودک را آرام کند.این احساس دلبستگی برای کودک ارزش حیاتی دارد.چرا که احساس ایمنی و حتی ارضاء نیازهای اولیه کودک در گرو به وجود آمدن این احساس دلبستگی است.
از آنجایی که انسان موجودی اجتماعی است ، جدا از اجتماع و بدون داشتن روابط اجتماعی قادر نیست به تمام نیازهای مادی و روانی خود پاسخ گوید و احساس رضایت مندی و آرامش داشته باشد.
اوتیسم یا در خود ماندگی یک اختلال فراگیر رشد است .به نظر می رسد یک اختلال در سیستم عصبی که باعث عدم عملکرد صحیح مغز می شود ، در ایجاد این بیماری موثر باشد.این اختلال در بیماران اوتیستیک باعث می شود که مغز نتواند در زمینه های رفتارهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی به درستی عمل کند.این بیماران در زمینه ارتباط کلامی و غیر کلامی ، رفتارهای اجتماعی و فعالیتهای سرگرم کننده دچار مشکل هستند.اوتیسم را می توان با یک سری از رفتارها تشخیص داد ولی افراد اوتیستیک می توانند ترکیبی از این رفتارها را بروز دهند و الزاماً نباید رفتارهای اختلالی تعیین شده ای را بروز دهند.
در اوتیسم مانند سایر اختلالات با طیفی از شدت اختلال مواجه هستیم.شناسایی این رفتارها و شدت آن ها در جهت رسیدن به راهکارهای موثر درمانی اهمیت انکار ناشدنی دارد.
در این پژوهش هدف تهیه ابزاری استاندارد برای شناسایی این اختلال در افراد بزرگسال است.تا کنون آزمون های تهیه شده که بیشتر به صورت چک لیست می باشند ، برای کودکان تهیه شده اند و با کمک ارزیابی های تشخیصی جامع حالتهای شدید اختلال در کودکان مورد بررسی قرار گرفته اند.آزمون اوتیسم بارون (AQ) این اختلال را در حد یک اختلال شخصیتی در بزرگسالان می سنجد.
اهمیت پژوهش
اختلال اوتیسم در هر 1000 نفر ، 6-4 نفر مشاهده شده است.با توجه به این امر حدود 280000 بیمار مبتلا به اوتیسم در ایران وجود دارد.البته این آمار مربوط به افرادی می شود که با شدت بالا دچار این اختلال هستند.حال آنکه می دانیم حالات اوتیستیک مانند دیگر اختلال ها در افراد جامعه با طیف متفاوتی وجود دارند.برای شناسایی و ارزیابی این اختلال در افراد جامعه نیاز به تهیه ابزار سنجشی مناسب داریم.تا کنون دیدگاه های در مورد اوتیسم بیشتر معطوف به کودکانی بوده است که به عنوان یک اختلال رشدی فراگیر با این عارضه مواجه بوده اند.در حالی که افراد مبتلا با وجود درمانهای روان شناختی حالات اوتیستیکی را در طول دوران زندگی خود حمل می کنند.بسیاری از این افراد با وجود محدودیتهای در روابط اجتماعی ، زندگی نسبتاً عادی در پیش می گیرند.
افراد بسیاری وجود دارند که در حد محدودتری نشانه های اوتیسم را نشان می دهند.این افراد در ایجاد روابط رضایتمندی با دیگران مشکل دارند.تشخصی ارائه راهکارهای مناسب در این افراد ، کیفیت زندگی آنها را بهبود می بخشد.
هدف از پژوهش حاضر :
1- فراهم آوردن زمینه و ابزاری مناسب برای اجرای پژوهشهای معتبر و علمی.
2- سنجش و ارزیابی آزمون اوتیسم بارون- کوهن و تعیین روایی ، اعتبار ونرم یابی.این آزمون برای دانش آموزان دبیرستانهای شهر تهران.
3- تهیه وسیله مناسبی که پاسخ آزمودنیها را قابل فهم و تفسیر کند.
4- مقایسه دختران و پسران در میزان خصیصه شخصیتی اوتیسم.
پرسشهای پژوهش :
از آنجاییکه هدف تحقیق حاضر بررسی روایی و اعتبار و هنجاریابی آزمون اوتیسم است.این تحقیق از نوع توصیفی و همبستگی است.دراین تحقیقات به جای طرح فرضیه ، پرسشهای پژوهشگران مطرح می شوند :
1- آیا سوالهای آزمون به عنوان یک تست معتبر از هماهنگی کافی برخوردار است ؟
2- آیا آزمون از روایی کافی و مناسب برخوردار است ؟
3- آیا آزمون از اعتبار لازم برخوردار است ؟
4- محتوای آزمون از چه عواملی اشباع شده است ؟
5- آیا عوامل سازنده با تعریف اوتیسم و نشانه های این اختلال منطبق است ؟
6- آیا میان دختران و پسران در میزان خصیصه اوتیسم تفاوت معنا دار وجود دارد ؟
تعریف مفاهیم و اصطلاحات :
آزمون[1] : آزمون وسیله ای است عینی و استاندارد شده که برای اندازه گیری نمونه ای از رفتار یا خصایص آدمی به کار می رود.(شریفی ، 1377 ، ص 28).
اعتبار[2] : اعتبار آزمون به دقت اندازه گیری و ثبات و پایایی آن مربوط است و دو معنای متفاوت دارد.یک معنای اعتبار ، ثبات و پایایی نمره های آزمون در طول زبان است و معنای دوم اعتبار به همسانی درونی آن اشاره دارد و مفهوم آن این است که سوالهای آزمون تا چه اندازه با هم همبستگی متقابل دارند. .(شریفی ، 1377).
تعریف عملیاتی اعتبار : آزمون اوتیسم بارون با ضریب آلفای کرومباخ در این پژوهش اندازه گیری می شود.ضمن اینکه از طریق روش تحلیل عاملی همسانی درونی پرسشهای تست مورد بررسی قرار می گیرد.
روایی[3] : روایی آزمون عبارت است از میزان کارآیی آن برای اندازه گیری خصیصه ای که به منظور اندازه گیری آن خصیصه ساخته شده است.یعنی آزمون همان خصیصه ای را بسنجد که برای اندازه گیری آن ساخته شده است.
تعریف عملیاتی روایی : در پژوهش حاضر ، از روایی سازه استفاده شده است.به منظور بررسی روایی سازه با استفاده از بسته نرم افزاری spss ، تحلیل عاملی بر روی داده های تحقیق صورت گرفته است.
تحلیل عاملی[4] : تکنیکی است که کاهش تعداد زیادی از تیغه های وابسته به هم را به صورت تعداد کوچکتری از ابعاد پنهان یا مکنون امکان پذیر می سازد.هدف عمده آن رعایت اصل اقتصاد و صرفه جویی از طریق کاربرد کوچکترین مفاهیم تبیین کننده به منظور تبیین پیشینه مقدار واریانس مشترک در ماتریس همبستگی است.(هومن ، 1380 ، ص 372).
تحلیل مولفه ای[5] : مدلی از تحلیل عاملی اکتشافی است که عاملها همه واریانس هر متغیر ، از جمله واریانس مشترک[6] با سایر متغیرهای مجموعه و نیز واریانس اختصاص را توجیه می کند.تعداد مولفه ها (یا عاملها) در تحلیل مولفه ای از لحاظ تئوری باید با تعداد متغیرها برابر باشد ، زیرا همه واریانس هر متغیر باید توسط عامل ها توجیه شود.در مدل تحلیل مولفه ای ماتریس همبستگی «کامل» R را که در قطر آن 100 قرار دارد تحلیل می کنیم.
ضریب آلفای کرونباخ : روشی برای برآورد اعتبار تست از طریق یک بار اجرای یک تست واحد است.این روش بستگی به هماهنگی کارکرد آزمودنی از یک سوال به سوال دیگر دارد و محاسبه آن مبتنی بر محاسبه انحراف استاندارد سوالهای آن است.(هومن ، 1384).
عامل[7] : متغیر جدیدی است که از طریق ترکیب خطی نمره های اصلی تست حاصل می شود و تعداد این عاملها پس از استخراج از ماتریس داده ها باید کمتر از تعداد متغیرها باشد.(ژنداریک 1375 ، ترجمه هومن ، ص 375).
بار عاملی : همبستگی یک متغیر با یک عامل را بار عاملی می گویند و مقدار آن از 1- تا 1+ در نوسان است.(کلاین ، 1380 ، ترجمه مینایی).
چرخش[8] : چرخش محورها ، ساختار عاملها را ساده می کند و چرخش عامل ها ماتریس اولیه را به ماتریس دیگری انتقال می دهد و از طریق پراکنده کردن واریانس در همه عامل ها تا حدی به گونه یکنواخت تر ساختار عاملی را روشن می سازد و به گونه کلی به یک راه حل تغییر پذیرتر که به احتمال زیاد به سایر نمونه های همان جامعه قابل تعمیم است منجر می گردد.(هومن ، 1380).
نرم[9] : برای تبعید و تفسیر نتایج اندازه گیری های روانی و تربیتی به معیارهایی نیاز داریم که کلی تر ، یکنواخت تر ، عینی تر و پایدار تر باشد.این مقیاس ، ضابطه معیار یا داده های استاندارد و یکنواخت که تعبیر و تفسیر نمره ها را ممکن می سازد ، نرم خوانده می شود. (هومن ، 1381).
نرم یابی : فرایند دستیابی به نرمی است که درآن فاصله نمره ها از میانگین بر حسب انحراف استاندارد بیان شده و واحدهای آن در طول مقیاس برابر و معنای آن در تست های مختلف به گونه اساسی ثابت و یکسان است. (هومن ، 1381).
اوتیسم[10] : رشد نابهنجار یا تخریب شده قبل از 3 سالگی حداقل در یکی از زمینه های زیر :
1) زبان دریافتی و بیانی به گونه ای که در روابط اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند.
2) رشد وابستگی اجتماعی انتخابی یا تعامل متقابل.
3) بازی نمادی یا کارکردی.(پور افکاری ، 1379 ، جلد 3 ، ص 365).
در این پژوهش اوتیسم با آزمون AQ سیمون بارون اندازه گیری می شود و عبارتست از یک سری رفتارهای اوتیستیک در حد یک اختلال خفیف شخصیتی در بزرگسالان.
ارزش ویژه[11] : مقدار واریانس حاصل از ترکیب خطی عامل را ارزش ویژه گویند. (هومن ، 1380).
ماتریس همبستگی[12] : مجموعه از ضرایب همبستگی بین تعدادی از متغیرها است.(مینایی ، 1380).
واریانس مشترک : نسبتی از واریانس است که به وسیله عوامل مشترک تبیین میشود.(مینایی ، 1380).
واریانس اختصاصی : واریانسی است که به یک آزمون یا متغیر خاص مربوط می شود.(مینایی ، 1380).
واریانس خطا[13] : نوعی واریانس که تقریباً در همه انواع پژوهشها وجود دارد و بیانگر نوسان ، تغییر یا پراش اندازه ها به سبب تاثیر عوامل تصادفی است. (هومن ، 1380).
چرخش وارماکیس[14] : عامل هایی تولید می کند که با مجموعه کوچکتری از متغیرهای دارای همبستگی قوی و با مجموعه دیگری از متغیرهای دارای همبستگی ناچیز است.ستونهای ماتریس عاملی را ساده می سازد و در آن فرایند ساده سازی معادل با پیشینه ساختن واریانس مجذور بارهای عاملی هر ستون است. (هومن ، 1380).
فصل دوم
بسمه تعالی
تاریخچه اوتیسم :
هنری مودزلی نخستین روانپزشکی بود که توجه جدی به کودکان خردسالی که اختلالات شدید روانی همراه با دگرگونی ، تاخیر و انحراف در فرایندهای رشد نشان می دادند مبذول داشت.در آن زمان این اختلالات «سایکوز» تلقی شدند.پس از آن اولین بار اصطلاح «اوتیسم» توسط بلولر در سال 1911 برای توصیف افراد مبتلا به اسکیزوفرنی که تماسی با واقعیت نداشتند به کار برده شد.
در سال 1943 لئوکانر و هانس اسپرگر (1944-1991) به طور مستقل اختلالهایی مانند اختلال در روابط اجتماعی ، نابهنجاری های زبانی ، علایق محدود و تکراری در دوران کودکی را توصیف کردند.آن ها معتقد بودند که این کودکان در مورد عدم تماس با واقعیت (بدون تشخیص مانند اسکیزوفرنی) مشابه هستند.
کانر کودکان اوتستیک را این گونه توصیف نمود : نهایت تنهایی اوتستیک.(پور افکاری ، 1379).
به علاوه او اظهار داشت که این سندروم منجر به انحراف زبان می شود و با تاخیر در فراگیری ، پژواک گویی ، لالی موقعیتی ، معکوس سازی ضمیر و صحبت تحت اللفظی مشخص می گردد.همچنین این کودکان دارای میلی وسواسی برای حفظ یکنواختی محیط هستند و با رشد عادتها و تشریفات دقیق مشخص می شودن به خاطر حافظه طوطی وار مناسب و ظاهر فیزیکی بهنجاری که دارند ، کانر نتیجه گیری کرد که این کودکان قادر به کسب توانایی های شناختی طبیعی هستند.
در سال 1344 آسپرگر چهار گروه مشابه از این کودکان را توصیف کرد که اختلالات آنها چندان شدید نبود.او این کودکان را مبتلا به اختلال شخصیت تشخیص داد که «جامعه ستیزی اوتیستیک» نامیده شد.او معتقد بود این اختلال که از سال دوم زندگی آشکار میشود.با اختلال شدید در توانایی ایجاد ارتباط گرم و با روح و فعال با کل محیط مشخص می گردد.(توزنده جانی و همکاران ، 1383).
بتلهایم در سال 1967 اظهار نمود که در پاسخ به والدین طرد کننده ، کودکان مبتلا به اوتیسم از تعاملات اجتماعی خود بسنده کناره گیری می کنند.
تا اواسط دهه 1970 برنامه های درمانی این بود که به والدین کمک شود تا کمتر کودکانشان را طرد کنند ، اما این فرضیه به وسیله های پژوهشهای تجربی بعدی بین سالهای 1970 تا 1980 حمایت نشد.
در این پژوهشها والدین کودکان مبتلا به اوتیسم در پاسخ به پرسشنامه شخصیتی چند وجهی مینه سوتا نمره ای در سطح بهنجار گرفتند.به علاوه این والدین همانند والدین کودکان طبیعی سطوح مشابه رضایتمندی زناشویی و به هم پیوستگی خانوادگی را گزارش کردند.
برنارد ریملند 1964 و اریک اسکوپلر 1971 از جلمه اولین کسانی بودند که در مقابل نظریه بتلهایم به مخالفت برخاستند.ریملند معتقد بود که اوتیسم از اختلالات عصب شناختی است.اسکوپلر نیز معتقد بود که وظیفه درمانگران این است که والدین را به عنوان جزئی از گروه درمان در نظر بگیرند و نه به عنوان مقصر.
بعدها آیزنبرگ و کانر در یک مقایسه نشانه های اصلی را محدود به دو ویژگی اولیه کردند : 1- تنهایی شدید و 2- اصرار وسواس گونه در حفظ یکنواختی.بنابراین نابهنجاری زبانی که قبلاً نشانه های اصلی نشانگاه در نظر گرفته می شدند حذف شدند.
بیش از شش دهه از شناساندن اوتیسم توسط کانر (1943) سپری شده است.اطلاعات زیادی درباره این نشانگان بدست آمده است.اوتیسم تقریباً در 5/4 مورد از 10000 تولد زنده رخ می دهد.در بین کودکان اوتیستیک ، پسرها به نسبت 3 یا 4 به 1 از دختران پیشی می گیرند.(نائینیان ، 1378).