اسنو دانلود

خرید فایل های آموزشی ، تحقیق ، مقاله ، پاورپوینت ، پروژه ، فتوشاپ ، کتاب

اسنو دانلود

خرید فایل های آموزشی ، تحقیق ، مقاله ، پاورپوینت ، پروژه ، فتوشاپ ، کتاب

پاورپوینت نقش ورزش و فواید آن در افراد معلول

ورزش معلولیت فواید ورزش فواید ورزش در معلولین ورزش و آسیب دیدگان نخاعی تمرینهای انعطاف پذیری تمرین های قدرتی تمرین های استقامتی
دسته بندی تربیت بدنی
فرمت فایل ppt
حجم فایل 72 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22
پاورپوینت نقش ورزش و فواید آن در افراد معلول

فروشنده فایل

کد کاربری 12271

مقدمه

ورزش نقش کلیدی را در زندگی و ارتباطات اجتماعی افراد معلول ، همانند افراد غیر معلول ایفا مینماید . ورزش تمام شکلهای فعالیت فیزیکی را در بر می گیرد و شامل بازی ، تفریح ، ورزش سازمان یافته ، غیر رسمی یا ورزش رقابتی و ورزش محلی یا بازیهایی که به برازندگی اندام ، آرامش فکری و روانی کمک می کند .


در سه دهه گذشته ، تلاشها در عرصه ورزش معلولین و فعالیت مناسب فیزیکی به طور قابل ملاحظه ای رشد داشته است تحقیقات علمی نشان می دهد درگیری افراد معلول در ورزش و فعالیت فیزیکی منجر به پیشرفت میزان سلامتی جسمانی و فکری می شود . همچنین ، ورزش و فعالیت فیزیکی موجب بهبودی و شادابی روحیه در بیماران روحی – روانی که دچار افسردگی و اضطراب هستند ، می شود بعلاوه ، اعتماد به نفس بالا و شعور و آگاهی اجتماعی و خودباوری را به همراه دارد و می تواند به توانمند شدن افراد معلول کمک کند .

سازمان بهداشت جهانی تخمین زده است که ششصد و پنجاه میلیون نفر با معلولیت های گوناگون زندگی می کنند این معلولیت ها به دلائل مختلفی از جمله تصادفات – سقوط از ارتفاع – آسیب دیدگیها – خشونت – بیماریهای مزمن و عوامل دیگری مانند سالمندی به وجود می آید . از این تعداد 80 درصد در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند بیشتر آنها فقیر بوده و محدودیت دارند و برای دستیابی به خدمات اولیه مانند تسهیلات توانبخشی با مشکلاتی روبرو هستند .

رشد شیوع بیماری به خصوص در کشورهای در حال توسعه هزینه عمومی بالایی را بر دوش دولت و دستگاههای مراقبت بهداشتی ، نسبت به جاهای دیگر تحمیل کرده است . ورزش می تواند هزینه ها را پایین آورده و روش موثری برای بهبودی و آرامش روانی در بین افراد معلول باشد .

معلولیت :

هر کسی در جامعه ممکن است در طول زندگی خود معلولیت را تجربه کند معلولیت یک بخش طبیعی از تجربه انسان است و افراد معلول بخشی از کل اجتماع هستند تعاریف زیادی از معلولیت ارائه شده است سازمان بهداشت جهانی اظهار می دارد که معلولیت ( ناشی از یک اختلال) یک محدودیت یا عدم توانایی در انجام فعالیت است .


ورزش معلولین :

ورزش معلولین اصطلاحی است که مخصوص افراد معلول طرح ریزی شده است ورزش ناشنوایان متفاوت از گروههای دیگر معلولین است در بیشتر کشورهای در حال توسعه افراد ناشنوا ترجیح میدهند که بر چسب ناشنوایی بعنوان معلولیت به آنها زده نشود قوانین ناشنوایان تغییر پذیر نیست ورزشکاران و مربیان به جای گفتگو و ارتباط کلامی از طریق اشاره یا پرچم با همدیگر ارتباط برقرار می کنند در بیشتر کشورهای در حال توسعه ناشنوایی را هنوز به عنوان معلولیت به شمار می آورند .

فواید ورزش در معلولین

تا نیم قرن پیش تفکر عمومی چنین بود که افراد معلول جایی در صحنه های ورزشی ندارند و فقط می توانند تماشاچی صحنه های ورزشی باشند. اما امروزه با پیشرفتهای چشمگیری که در ورزش معلولین بویژه افراد دارای ضایعه نخاعی انجام شده نقش با ارزش روز بروز جای خود را در زندگی اینگونه افراد بیشتر باز می کند بطوری که امروزه ورزش بعنوان جزء لاینفک از زندگی افراد نخاعی باعث شده که بخش عمده ای از فعالیتهای مراکز ضایعات نخاعی در سراسر دنیا را به خود اختصاص دهد هر چند امیداست که این امکانات برای جانبازان نخاعی بنحو احسن در مدت کوتاهی فراهم شود اما گستردگی و تنوع حرکات ورزشی برای جانبازان نخاعی هیچگاه آنها را وابسته به وجود امکانات پیچیده نکرده است .

فواید ورزش :

الف- فواید جسمی

1-قلبی عروقی : ورزش باعث جلوگیری از رسوب کلسترول در دیواره رگها شده و مانع از ایجاد تنگی رگها و ایجاد بیماری تصلب شرائین میگردد که خود باعث ایجاد بیماریهای دیگر مانند سکته های قلبی و مغزی می شود. علاوه بر افزایش قدرت عضلانی

ورزش کارآیی و سلامت قلب را تضمین می کند بنابراین جانبازانی که ورزش می کنند کمتر از دیگران در معرض بیماریهای قلبی عروقی هستند.

و.........


بررسی تاثیر معلولیت جسمی ، حرکتی ( ناشی از فلج مغزی ) بر میزان هوش بهرکودکان

انسان با قبول اینکه پریشانی براو مقدر بوده است به حیات خویش ادامه می دهد انسان با نگرش به مقدرات و یا درد و رنجهای گریز ناپذیر خود ارزش ها را مورد شناسایی قرار می دهد بنابراین درد و رنج نیز دارای مفهوم است از دید فرانکل انسان با نگرش به مقدرات که شامل درد و رنجهای گریز ناپذیر می باشد با معنایی خاص با آنها برخورد می کند و هر یک از درد زنجها و نقی
دسته بندی پزشکی
فرمت فایل doc
حجم فایل 55 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 80
بررسی تاثیر معلولیت جسمی ، حرکتی ( ناشی از فلج مغزی ) بر میزان هوش بهرکودکان

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

پیشگفتار

چکیده

فصل اول : کلیات

مقدمه

بیان مسئله

فرضیه تحقیق

متغیرها

تعریف معلولیت جسمی – حرکتی

تعریف هوش بهر

تعریف معلولیت

تعاریف عملیاتی

اهداف تحقیق

اهمیت و ضرورت تحقیق

فصل دوم : ادبیات تحقیق

تاریخچه

فلج مغزی

علل فلج های مغزی

علل ناتوانی جسمی و معلولیت های حرکتی

عدم هماهنگی حرکتی

ویژگی های کودکان مبتلا به ناتوانی های جسمی- حرکتی و معلولیت های حرکتی

مقیاس های هوش و کسلر

ارزیابی و نتیجه گیری

فصل سوم : روش تحقیق

جامعه آماری

نمونه و شیوه نمونه گیری

ابزار اندازه گیری

پایایی و اعتبار

روش جمع آوری اطلاعات

روش آماری

فصل چهارم : تجزیه و تحلیل اطلاعات

نمرات IQ افراد سالم و معلول

محاسبات آماری

جدول و نمودار توزیع فراوانی IQ افراد معلول

جدول و نمودار توزیع فراوانی IQ افراد سالم

نمودار توزیع فراوانی نمرات IQ افراد عادی در مقایسه با افراد معلول

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری

خلاصه تحقیق

محدودیت ها

پیشگفتار :

انسان با قبول اینکه پریشانی براو مقدر بوده است به حیات خویش ادامه می دهد . انسان با نگرش به مقدرات و یا درد و رنجهای گریز ناپذیر خود ارزش ها را مورد شناسایی قرار می دهد . بنابراین درد و رنج نیز دارای مفهوم است از دید فرانکل انسان با نگرش به مقدرات که شامل درد و رنجهای گریز ناپذیر می باشد با معنایی خاص با آنها برخورد می کند و هر یک از درد زنجها و نقیصه های مختلف می تواند برای هر شخصی دارای معنا و مفهوم ویژه باشد .

نقص بدنی و معلولیت هرگز نمی تواند مبنایی برای جنبه های پاتولوژیک باشد چرا که انسان پویاتر و آزادتر از آن است که معلولیت مادرزادیی و بیماری وی را کاملاً در چهار چوب خویش نگهدارد و تمام زندگی وی را ترسیم کند . در حقیقت طرز تلقی فرد از معلولیت خویش بسیار اهمیت پیدا می کند . وجود یک نقص در انسان می تواند عامل تقویت ابعاد دیگر او باشد . انسان روحی دارد و جسمی و انسانیت وی وابسته به روح است نه جسم . پس بیایید توان مندی های فرد معلول را باور کنیم چرا که او از عمق جانش فریاد بر می آورد که :

مرا باور کن ، روزی خواهم شکفت

چکیده

این پژوهش که یک مطالعه پس رویدادی است توسط خانم پروین جعفری به منظور بررسی تاثیر معلولیت جسمی ، حرکتی ( ناشی از فلج مغزی ) بر میزان هوش بهرکودکان

هوش بهر و مقایسه IQ افراد سالم و معلول صورت گرفته است .

در این پژوهش 30 کودک دختر عادی و سالم و 30 کودک دختر دچار معلولیت در گروه سنی 10- 7 سال از مدارس توان خواهان 1و2 و مدارس عادی شهر تهران انتخاب شدند و به منظور گردآوری اطلاعات از تست و کسلر کودکان استفاده گردیده است . همچنین جهت نیل به اهداف تحقیق از آزمون T گروه های مستقل استفاده شده است .

نتایج یافته ها در ارتباط با هدف کلی پژوهش نشان داده است که با 99 درصد اطمینان :

کودکان با معلولیت جسمی – حرکتی ( ناشی از فلج مغزی ) نسبت به کودکان عادی از هوش بهر پایین تری برخوردارند .

فصل اول – کلیات

مقدمه :

همه ما در معرض معلولیت های جسمی قرار داریم و این نکته ای است که هرگز نباید آن را از خاطر ببریم .

معلولیت های جسمی، شاید آشکارترین نقایصی باشند که فرد مبتلا را در میان جمعی از افراد سالم انگشت نما می سازند . تاریخ بشری نشان گر آن است که معلولیت جسمی از دیر باز با زندگی بشر آمیخته بوده و نیاکان ما نیز با گروه های متفاوت از معلولان روبه رو بوده اید .

آسیب های جسمی می توانند معلول بیماری های ارثی و اکتسابی یا حوادث و سوانح باشند . با توسعه تمدن بشری و پیشرفت علم پزشکی گرچه از شمار بیماری های ارثی و اکتسابی که پدید آورنده معلولیت های جسمی هستند کاسته شده است اما شرایط و عواملی را مهیا کرده است که به گونه ای دیگر معلولیت زایی می کنند . استفاده از اشعه ایکس در دوران حاملگی استفاده از داروهای خاص دو سه ماهه اول بارداری ،سوانح ناشی از برخورد مصنوعات دست بشر با افراد و ... از جمله این عوامل به شمار می آیند .

آسیب های جسمی علیرغم اینکه با کنش زیر هنجار ذهنی، توأم نیستند ولی مبتلایان به آنها در نگاه اول با عقب ماندگان ذهنی ، روان پریش ها و سایر گروههای استثنایی یکسان تلقی می گردند . این مطلب گویای ضعف آگاهی های اجتماعی _فرهنگی ما در این حیطه است .

کودکان مبتلا به معلولیت های جسمی غالباً مورد پذیرش هم سالان خود واقع نمی شوند و گاه با تمسخر و استهزاء و طرد و تحقیر نیز روبه رو می گردند . نظام آموزش و پرورش ما هنوز نتوانسته است جایگاه خاص این کودکان را در مدارس، مشخص کند در نتیجه کودک مبتلا به معلولیت جسمی _حرکتی یا از نعمت آموزش، بی بهره می ماند یا با جایگزینی در مدارس استثنایی فرصت رشد و شکوفایی از او سلب گردیده و منجربه وازدگی او از تحصیل می گردد . در حال حاضر، دانش آموزان معلول جسمی قادرند ،اندکی از مدارس عادی استفاده کنند .

واقعیت تلخ دیگری که در این زمینه وجود دارد ضعف آگاهی های معلمان و مدیران ما در مورد این کودکان می باشد . در حالی که اگر چنین ضعفی موجود نبود بسیاری از این کودکان در مدارس عادی مشغول به تحصیل می شدند . دانش آموزان معلول جسمی غالباً به دلیل نیازهای درمانی و ناتوانی خاصی که دارند علیرغم برخورداری از هوش معمولی به دلیل غیبت های پی در پی که برای دریافت خدمات درمانی و ناتوانی که دارند معمولاً از ادامه تحصیل در مدارس عادی محروم می شوند .

بیان مسئله :

امروزه متجاوز از چهارصد میلیون کودک و فرد استثنایی در سراسر این جهان پهناور زندگی می کنند که اگر چه آنها کم و بیش برای جوامع بشری شناخته شده است ولی کمتر کسی از توانایی آنها اطلاع دقیق و واقعی دارد لذا مهمترین اصل در این طریق شناخت گروه های مختلف استثنایی از طرف جوامع و آگاهی از توانایی های آنان در کنار محدودیت یا معلولیت شان می باشد اگر پذیرای این واقعیت باشیم که همه انسان ها حتی گروهی که از هوش بهر بالایی برخوردار هستند امکان دارد. در پاره ای از علوم و فعالیت ها در حدی متوسط باشند و کمتر کسی است که در تمام علوم و فنون انسانی برتر و سرآمد به شمار آید و همچنین معلولیت در یکی از توانایی ها برای هیچ فردی نمی تواند مانع پیشرفت او در سایر جنبه های گردد ،ولی با اینهمه باید حقیقت را پذیرفت که هر معلولیتی در رابطه با جامعه محدودیت هایی را سبب می گردد که هر جامعه با خصوصیات فردی و اجتماعی این گروه بیشتر آشنا باشد این محدودیت ها کمتر خواهد بود ( پاکزاد 1363 )

همانگونه که کودکان از نظر ظاهر با هم متفاوت هستند از نظر توانایی ، کفایت ، هوش ، یادگیری و مهارت های گوناگون نیز با یکدیگر تفاوت دارند یکی از وظایف مهم مربی شناخت این تفاوت ها و استفاده از توانایی ها در تعلیم و تربیت است . برای آنکه مربی بتواند در کار خود موفق گردد قبل از هر چیز باید کودک را بشناسد، نقص او را بیابد، توانایی های او را تشخیص دهد و در کنار معلولیت و کمبود وی از سایر توانایی ها او حداکثر استفاده کند .

مسأله معلولیت های جسمی _ حرکتی و تأثیر آن بر هوش بهر کودکان از جمله موضوعات مهمی است که کمتر مورد توجه دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت و نظام آموزش و پرورش ما واقع می شود . این پژوهش در پی یافتن پاسخ روشنی به این سوال می باشد

آیا کودکان دارای معلولیت جسمی _ حرکتی از هوش بهر پایین تری نسبت به کودکان عادی برخوردار هستند ؟

فرصفه تحقیق :

الف) کودکان دارای معلولیت جسمی _ حرکتی از هوش بهر پایین تری نسبت به کودکان عادی برخوردارند .

متغیرها و تعاریف عملیاتی :

متغیر اول ( متغیر مستقل ) : معلولیت جسمی _ حرکتی

متغیر دوم ( متغیر وابسته ) : میزان هوش بهر

معلولیت های جسمی _ حرکتی :

به طور کلی معلولین جسمی _ حرکتی کسانی هستند که به دلیل نقص جسمانی دچار مشکل حرکتی می باشند این نقص ممکن است به دلیل ضایعه مغزی ، آسیب دیدگی نخاع ، ضایعات استخوانی و عضلانی و به صورت فلج عضوی یا ناموزنی عضو حرکتی ( دست ها و پاها ) نمایان می گردد باید توجه داشت که هر نقص جسمانی لزوماً دلیل بر توانایی فرد در انجام امور مربوطه نمی باشد.

به عبارت دیگر معلول کسی است که به دلیل نقص جسمی _ حرکتی قادر نیست فعالیت های عادی زندگی روزمره را به نحو مطلوب انجام دهد و یا در انجام فعالیت های مربوطه با محدودیت هایی مواجه است . معلولیت های جسمی غالباً با یک یا چند معلولیت اضافی همراه هستند مثل اختلالات ارتباطی ، مشکلات گفتاری و ... که از عملکرد صحیح و سالم یادگیری مثبت و موثر جلوگیری می کنند .

هوشبهر :

هوش عبارت است از توانایی یادگیری و انبطاق با آنچه برای ادامه حیات در فرهنگی که در آن زندگی می کنیم لازم است هوش را می توان توانشی بسیار کلی دانست می توان آن را مجموعه ای از توانش های نسبتاً کلی مثل ( مهارت های کلامی ) یا ( مهارت های عددی ) یا مجموعه ای از استعدادهای خاص مثل توانایی به خاطر سپردن اعداد و توانایی در واژه سازی دانست .

معلولیت :

سازمان بهزیستی کل کشور معلولیت را چنین تعریف می کند :

معلولیت عبارتست از محرومیت مستمر ناشی از نقص یا ناتوانی یک فرد مشخص که انجام وظیفه ای را که براساس شرایط سن و جنس و عوامل فرهنگی برای افراد غیر معلول عادی دانسته شده است محدود نموده و مانع می گردد .

معلول به کسی اطلاق می شود که بر اثر ضایعه جسمی _ روانی ناشی از توارث ، بیماری ، جنگ ، و یا حادثه اختلال قابل توجهی به طور مستمر در سلامت و کارآیی عمومی بدن و یا در شئون اجتماعی و حرفه ای او به وجود آید چنان که این اختلال از استقلال وی در زمینه های اجتماعی و اقتصادی می کاهد .

تعریف دیگری از معلول :

در حال حاضر معلول را به عنوان فردی که توانایی کمتر از حد طبیعی ( بهنجار ) یا یک نارسایی کالبد شناختی یا کنشی را داشته باشد و در نتیجه برای او مشکل است که با هم سالان خود رقابت کند تعریف می کنند .

تعریف فرد عادی ( سالم ) : از نظر ما در این پژوهش فرد عادی کسی است که دارای نقص فیزیکی و بدنی نباشد و هیچ گونه معلولیت جسمی نداشته باشد .

تعریف هوشبهر :

منظور از هوشبهر در این تحقیق غره ای است که آزمودنی در آزمون و کسلر بدست می آورد .

تعریف معلول :

معلول فردی است که از دست و پا و یا یکی از آن ها فلج شده و اختلال حرکتی داشته باشد و علت معلولیت وی یکی از انواع فلج های مغزی بوده و این معلولیت از استقلال وی در شئون اجتماعی و حرفه ای بکاهد .

اهداف تحقیق

تعیین فراوانی معلولیت های جسمی به دلیل توأم بودن با معلولیت های دیگر معمولاً با مشکلات بسیاری همراه است به همین علت برآورد دقیق و حساب شده ای از فراوانی این دسته از کودکان در دست نیست با توجه به گستر کودکان دارای معلولیت جسمی _ حرکتی لازم است به تشخیص و شناسایی آنان و طرح و برنامه و تدارک امکانات برای آنها توجه خاصی شود هدف اساسی از انجام این تحقیق، بررسی عوامل معلولیت های جسمی _ حرکتی و تأثیر آن بر میزان هوشبهر کودکان و رسیدن به این نتیجه که کدامیک از اقدامات آموزشی، برای این کودکان باید صورت پذیرد از دیگر اهداف این تحقیق است ودر آخر به این امر که میزان معلولیت فرد چه تأثیراتی یا تأثیراتی در رشد ذهنی او و ارتباط او با افراد جامعه دارد .

اهمیت و ضرورت تحقیق :

ناتوانی های جسمی در تمامی سنین گروه های اجتماعی و جوامع وجود داشته اند و برای مبتلایان مشکلات بی شمار به همراه داشته اند. متأسفانه در کشور ما ایران هنوز جایگاه خاص این کودکان روشن نشده است و آنها از حمایت های مالی و قانونی لازم که پشتوانه آموزش و پرورش این عزیزان است برخوردار نیستند امید است که این مطالعه شروعی برا ی پاسخگویی به برخی ابهامات و سوالات معلمان ، مشاوران و روانشناسان در مورد معلولیت های جسمی _ حرکتی و تأثیر آن بر میزان هوشبهر باشد و مورد استفاده تمامی دست اندرکاران تعلیم و تربیت قرار گیرد هم چنین محققان و پژوهش گران را جهت انجام تحقیقات هر چه بیشتر در این موضوع تشویق نماید و در آینده ای نه چندان دور بتوانیم در راستای خدمت به این کودکان گامی هر چند کوچک برداریم .

فصل دوم

تاریخچه :

تاریخ بشری از دیر باز با ناتوانی های جسمی آشنایی داشته است . تاریخچه فلج اطفال که یکی از عوامل پدید آورندۀ این گونه معلولیت هاست از حدود 6000 سال پیش فراتر می رود و شواهدی از وجود فلج مغزی [1] که یکی دیگر از طبقات ناتوانی های جسمی است در زمان های اولیه وجود دارد . به هر شکل تا اوخر قرن 19 برنامه هایی خاص که به منظور آموزش و پرورش این کودکان تهیه شد، باشد موجود نبود .

پیش از این کودکان مبتلا ب معلولیت های جسمی _ حرکتی به عنوان افرادی تلقی می شدند که صرفاً محتاج مراقبت جسمی و احیاناً عمل جراحی به خصوص برای کودکان مبتلا به فلج مغزی بودند . کودکان مبتلا به فلج اطفال شاید نخستین کسانی بودند که ضمن بهره وری از برنامه ریزی های صحیح آموزشی این نیاز و فکر را ایجاد کردند که کودکان معلول جسمی _ حرکتی به همان میزان کودکان طبیعی نیاز به آموزش دارند . اولین کلاس برای این کودکان در مدرسه عادی در سال 1899 در شیکاگو تأسیس شد .

این کلاس مختص معلولان جسمی بود و کودکان دارای آسیب های تندرستی را تحت پوشش خود قرار نمی داد . کودکان مبتلا به فلج مغزی به علت مشکلات جسمی و یادگیری چند گانه ای که داشتند با تأخیر بیشتری در انتظار بازگشایی مدارس مخصوص خودشان بودند . در سال 1913 اولین مدرسه عادی در شهر نیویورک تأسیس شد . در سال 1930 این کودکان ازحمایت های قانونی بهره مند شدند . جنگ جهانی اول و دوم موجب پیشرفت هایی در زمینه های توان بخشی و دفع نقایص استخوانی برای ناتوانی هایی چون قطع عضو ، ضایعات ناشی از ضربه ، اختلالات ارتباطی و اختلالات هماهنگی _ حرکتی ناشی از ضایعۀ مغزی شد .

تحقیقات در زمینۀ نقش ازدواج فامیلی در ایجاد معلولیت و بیماری های کودکان از 100 سال پیش آغاز شده و تا کنون صدها تحقیق توسط متخصصان ژنتیک در کشورهای مختلف انجام شده است . این تحقیقات نشان می دهد که میزان معلولیت در فرزندان ازدواج های فامیلی بیشتراز ازدواج های غیر فامیلی است .

فلج مغزی

فلج مغزی که بیشترین در صد کودکان مبتلا به آسیب های جسمی را در بر می گیرد شامل معلولیت های حرکتی است، که عموماً با اختلال در هماهنگی عمل عضلات ، ناتوانی در ابقاء وضعیت و تعادل طبیعی و انجام حرکات و مهارت های طبیعی همراه است . بوبات و بوبات ( Bobath ) فلج مغزی را به عنوان اختلال حرکتی و وضعیتی خاص ناشی از تغییر جسمی در بافتها و نقص دائمی و غیر پیشرونده در مغز نارس تعریف کرده اند .

فلج مغزی پیشرونده نیست یعنی حالت شخص بدتر نمی شود مگر اینکه توانایی و مهارت های موجود در اثر عدم کاربرد آنها در مدتی طولانی از بین برود . میزان توانایی جسمی باقی مانده برای یک فرد فلج مغزی تا حد زیادی متفاوت است . بعضی مبتلایان تنها در هماهنگی حرکات ظریف مشکلات جزئی دارند و برخی دیگر با اشکال زیادی راه می روند . دسته ای دیگر حتی این توانایی را نیز ندارند و محدود به صندلی چرخ دار هستند . طبقه بندی فلج مغزی بر اساس اعضای مبتلا شده یا بر اساس ماهیت حرکت غیر طبیعی است .

اصطلاحات زیر طبقه بندی بر اساس اعضای مبتلا شده می باشد :

1-مونوپلژی ( Monoplegia ) : که به فلج یک عضو گفته می شود .

2-پاراپلژی ( Paraplegia ) : به فلج هر دو عضو تحتانی اطلاق می شود .

3-همی پلژی ( Hemiplegia ) : که به فلج دو عضو در یک طرف بدن گفته می شود مثل فلج دست و پای راست یا دست و پای چپ .

4-دی پلژی ( Diplegia ) : حالتی است که در آن هر چهار عضو بدن ( دستها و پاها ) فلج هستند اما ناتوانی در پاها بیش از دستهاست .

5-کوادری پلژی ( Quadriplegia ) : به حالتی گفته می شود که در آن هر چهار عضو بدن ( دستها و پاها ) به میزانی تقریباً مساوی به ناتوانی دجار می کردند .

6-از سوی دیگر فلج مغزی را می توان بر اساس نوع اختلال حرکتی به شرح زیر طبق بندی کرد :

1 – فلج اسپاتیک ( spastic ) : در این نوع فلج مغزی انقباض عضلات غیر طبیعی داشته و به عضلات حالت سختی می بخشد . در این نوع ما با فعالیت های زیاده از حد و تشنج مانند روبه رو هستیم که به حرکات مبتلایان جنبه غیر طبیعی آشکار می دهد .

2 – فلج آتتوئید ( athetoid ) : به حالتی گفته می شود که طی آن حرکات ظاهر شده حالت پیچ و تابی دارد و تقربیاً همه بدن را در بر می گیرد . در واقع در این جا ما شاهد انقباض عضلانی نوسان هستیم که سبب ایجاد الگولهای بدون کنترل و نامنظم می شود .

کنترل اعضای ناتوان حتی برای حرکات عمده و نیز مشکل و شدت حرکت غیر عادی وقتی افزایش می یابد که فرد تحت فشار قرار گیرد یا دچار هیجان عاطفی شود . مشخصه خاص کودکان مبتلا به فلج مغزی آتتوئید بی حسی عضلانی ، حرکات تکراری و غیر ارادی آنان است . مشکل اصلی آنها در قسمت مفاصل است زیرا حرکات غیر ارادی به طور غیر منظم از مفاصل سرچشمه می گیرد .

3- فلج آتاکسیک ( ataxic ) : این نوع فلج به فقدان هماهنگی و کنترل ضعیف تعادل و حرکت اطلاق می شود . حفظ وضعیت عمودی و کنترل واکنش های تعادلی در این حالت دشوار است .

4 – فلج ترمور ( termor ) : در این نوع فلج ما با حرکت لرزشی غیر ارادی قسمتی از بدن خصوصاً در دستها و پاها رو به رو هستیم .

5- حالت مختلط ( mixed ) : در این حرکات توصیف شده بالا عموماً در ترکیب با هم اتفاق می افتند .

احتمال بروز فلج مغزی در کودکان مدرسه رو نزدیک به دو در هزار است . دستیروفی عضلات از فقدان پروئین در رنج هستند و در نتیجه مبتلایان به سرعت خسته می شوند زمین می خورند یا در انجام تکالیفی ساده چون باز کردن در با مشکل رو به رو می گردند . این بیماری معلول را به سرعت به مرگ نزدیک می کند و معمولاً در دهه ی دوم ابتلا به مرگ منتهی می شود . همراه با دستیروفی عضلانی معمولاً عقب ماندگی ذهنی حفیفی نیز دیده می شود .


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق معلولیت

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق معلولیت
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 112 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 58
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق معلولیت

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

معلویت

فرد دارای معلولیت به طرقی با دیگران متفاوت است، او استعدادهایی دارد که ترکیبی از توانایی‌ها و ناتوانی‌های ویژه است. تا این اواخر، متخصصان و نیز افراد معلول توجه خود را به تفاوت‌ها معطوف می‌کردند و عنایتی به تشابهات موجود از خود نشان نمی‌دادند، ولی از آنجا که افراد معلول در همه جنبه‌ها با دیگران تفاوت ندارند، امروزه تأکید بیشتر بر جنبه‌های مشترک است، لذا تحقیق و مطالعه برای دریافت نیازهای این افراد در مقایسه با گذشته پیچیده‌تر شده است از این رو، تعریف معلولیت و فرد معلول بسته به شرایط مکانی و زمانی، فرهنگ‌ها و جوامع مختلف نیز متفاوت است و مصادیق آن نیز روز به روز در حال افزایش می‌باشد. با این حال متخصصان علوم توانبخشی و حقوقی تعاریفی ارائه داده‌اند که هرچند ممکن است به اندازه کافی جامع نباشد اما برای شناخت ویژگی‌های این قشر از جامعه لازم به نظر می‌رسد (نباتی، 1389).

در زیر برخی از این تعاریف ذکر شده است.

الف ـ تعریف معلولیت در اسناد ملل متحد

تعریف معلولیت در اعلامیه حقوق معلولان مصوب 1975 مجمع عمومی سازمان ملل به شرح زیر است:

«فرد معلول یعنی هر فردی که به صورت کامل یا ناقص مادرزادی یا غیرمادرزادی در توانایی جسمی یا ذهنی قادر به رفع نیازهای یک زندگی عادی شخصی و یا اجتماعی نباشد.»

در تعریف فوق منظور از زندگی عادی مشخص نیست. چرا که زندگی عادی بسته به جوامع مختلف تعریف می‌شود. وقتی در یک کشور پیشرفته صنعتی افراد معلول دسترسی به اطلاعات روز، آزادی بیان و مشارکت‌های گسترده اجتماعی و سیاسی را حق مسلم خود می‌دانند و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند برای افراد معلول کشورهای فقیر مهم این است که مورد تحقیر و خشونت قرار نگیرند (نباتی، 1389).

ب ـ تعریف معلولیت در کنوانسیون حقوق افراد معلول

(Convention on the rights of the persons with disabilities, 2007)

کنوانسیون صراحتاً کلمه معلولیت را تعریف نکرده است، چون هدف کنوانسیون این است که عنوان کند معلولیت یک مفهوم فراگیر است. لذا در ماده یک خود، اصطلاح فرد دارای معلولیت را این طور تعریف کرده است:

«اصطلاح اشخاص دارای معلولیت برای تمامی اشخاصی به کار می‌رود که دارای اختلالات طولانی‌مدت فیزیکی، ذهنی یا حسی بوده و در تعامل با موانع مختلف ممکن است از نظر مشارکت کامل و مؤثر بر اساس اصول مساوی با دیگران دچار تأخیر شوند.»

اما در تعریف فوق اینکه به واقع اختلال به چه معناست و یا اینکه مشارکت کامل و مؤثر چه فعالیت‌هایی را شامل می‌شود و بر اساس کدام اصول مساوی باید حکم کرد، حل نشده باقی مانده است. اگر بنا باشد هر فردی را تنها به خاطر نقصی که او را از مشارکتی باز می‌دارد به نام معلول یا ناتوان بخوانیم، به نظر می‌رسد اکثر انسانها به نوعی دارای معلولیت هستند و یا اینکه در طول زندگی خود به نوعی یک یا چند نوع معلولیت را تجربه کرده یا خواهند کرد. شاید بر همین مناسبت است که کشور سوئد دیابت و آلرژی را نیز جزء گونه‌های معلولیت ‌بشمار آورده است. کهنسالی نیز تجربه‌ای است که عده کثیری از افراد دنیا آن را تجربه کرده یا خواهند کرد.

ج ـ تعریف معلولیت در قانون جامع حمایت از حقوق معلولان ایران

ماده 1ـ دولت موظف است زمینه های لازم را برای تأمین حقوق معلولان فراهم و حمایت‌های لازم را از آنان به عمل آورد.

ماده 2ـ منظور از معلول در این قانون به افرادی اطلاق می‌گردد که به تشخیص کمیسیون پزشکی سازمان بهزیستی بر اثر ضایعه جسمی، ذهنی و روانی یا توأم، اختلال مستمر و قابل توجهی در سلامت و کارآیی عمومی وی ایجاد گردد، به طوری که موجب کاهش استقلال فرد در زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی شود (باختر، 1386).

توجه قانون‌گذار به تشخیص کمیسیون پزشکی سازمان بهزیستی، به‌عنوان مرجع تشخیص معلولیت باعث می‌شود از برخوردهای سلیقه‌ای و گزینشی جلوگیری به عمل آید ولی اینکه اختلال باید مستمر و قابل توجه باشد باعث می‌شود افراد بسیاری خارج از دایره شمول این قانون قرار بگیرند. (نباتی، 1389)

د ـ تعریف معلولیت در مصوبات سازمان جهانی بهداشت

بیش از 1980 تعاریف معلولیت متمرکز بر عدم توانایی فرد معلول ، ناتوان در مراقبت از خود و انجام وظایف خانوادگی بوده است، مقصر اصلی فرد معلول بود و جامعه مسئولیتی در قبال وی نداشت. پس از آن سازمان جهانی بهداشت با طرح موضوعات سه‌گانه ناهنجاری، ناتوانی و معلولیت در صدد تصحیح این مفهوم برآمد، نقص یا ناهنجاری مشکلاتی است که در عملکرد فیزیولوژی و یا ساختار جسمی فرد بوجود می‌آید و به دنبال خود ناتوانی را به همراه دارد که باعث کمبود می‌شود و در اثر آن فرد فعالیت را به صورتی که افراد عادی انجام می‌دهند قادر نخواهد بود انجام دهد و معلولیت نیز پیامد محرومیت‌هایی خواهد بود که فرد به سبب نقص‌ها یا ناتوانی‌ها تجربه می‌کند (کمالی، 1386).

بر اساس همین دیدگاه، در بریتانیا اتحادیه‌ معلولان جسمی علیه تبعیض[1] دو تعریف زیر را ارائه کرده تا نقش جامعه را نشان دهد:

ـ ناهنجاری[2]: نداشتن یک بخش یا تمامی یک عضو، یا داشتن یک ارگانیسم نقص عضوی یا مکانیسم نقص بدنی

ـ معلولیت[3]: اشکال یا محدودیت حرکتی که از سوی نهاد اجتماعی معاصر ایجاد می‌شود؛ نهادی که افراد دارای کاستی را هیچ می‌انگارد و بنابراین آنها را از جریان غالب فعالیت‌های اجتماعی محروم می‌کند. (UPIAS, 1976).

و این تعریف نیز از سوی «DPI»[4] اقتباس شد:

ـ ناهنجاری[5]: عبارت است از محدودیت عملکردی در درون فرد که به سبب کاستی جسمی، ذهنی یا گیرندگی ایجاد می‌شود.

ـ معلولیت: عبارت است از فقدان یا محدودیت فرصت‌های ممکن برای مشارکت در زندگی معمولی جامعه در سطحی برابر با دیگران به سبب موانع فیزیکی و اجتماعی (DPI, 1982).

مسأله اساسی که در تعاریف ارائه شده از سوی این دو سازمان غیردولتی بین‌المللی به چشم می‌خورد این است که معلولیت مترادف با عدم انطباق فرد با محیطی است که نتوانسته فرصت برابر با دیگر افراد جامعه را در اختیار فرد معلول قرار دهد. لازم به ذکر است که تعاریف ارائه شده توسط DPI برگرفته از اخرین طبقه بندی بین المللی از عملکرد (ICF)[6] ارائه شده توسط سازمان بهداشت جهانی است. (WHO Action plan, 2006-2011)

مجید میرخانی در کتاب مبانی توانبخشی، معلولیت را انعکاس متقابل و انطباق فرد با محیط می‌داند که باعث محدودیت و جلوگیری از ایفای نقش عادی فرد در جامعه و مانع از انجام نقشی می‌شود که برای فرد با توجه به شرایط سنی، اجتماعی، فرهنگی و طبیعی‌اش انتظار می‌رود. معلولیت ثمره ارتباط بین فرد دارای ناتوانی از یک طرف و شرایط اجتماعی محیط زندگی او از طرف دیگر است. بطوری که بین این دو رابطه پویا وجود دارد و مداخله در یک زمینه می‌تواند در سایر عوامل مربوط تأثیر بگذارد.

محرومیت پیامد فردی و اجتماعی معلولیت است که به صورت مختلف خودنمایی می‌کند. دو نفر با محدودیت‌ها و معلولیت‌های مشابه اما در جوامع و فرهنگ‌های متفاوت، ممکن است محرومیت‌های متفاوتی را تجربه کنند که این تفاوت‌ها متأثر از امکاناتی که در اختیار افراد معلول قرار می‌گیرد، شیوه سازگاری و عکس‌العملشان با مقوله معلولیت و در نهایت حمایتی است که از جانب سایرین دریافت می‌کنند (میرخانی، 1378).

آنچه که از تعاریف فوق مسلم به نظر می‌رسد ،معلولیت، به عنوان بخشی از تجربه انسانی است که احتمال وقوع آن حتی به صورت موقت برای تمامی افراد برابر می باشد.

با وجود اینکه ممکن است تعریفی جامع از کسانی که زیر چتر حمایت از کنوانسیون هستند وجود نداشته باشد، اما در مجموع به نظر می‌رسد تعریف کنوانسیون از افراد دارای معلولیت، بتواند به عنوان یک الگوی جهانی مورد استفاده کشورها قرار بگیرد به‌ویژه اینکه قطعنامه شماره 127/62 مجمع عمومی سازمان ملل متحد در 18 دسامبر سال 2007 مبنی بر تغییر عنوان «روز جهانی معلولین» به «روز جهانی افراد دارای معلولیت» مدعی این مطلب است که جایگاه و شأن انسانی افراد معلول، مقدم بر معلولیت آنان است و لازم است که توجه به منزلت، انسان بودن و برخورداری از حقوق انسانی در اولویت قرار گیرد و معلولیت، جنبه‌ای از جوانب وجودی آنان درنظر گرفته شود(UN enable,2007) .

شایان ذکر است که پیش از قطعنامه سازمان ملل و بر همین اساس، فرماندار ایالت پنسیلوانیای آمریکا نیز در سال 1992، به منظور ممانعت از تبعیض بر مبنای معلولیت، در یک ابلاغیه اجرایی دستور استفاده از زبان «تقدم فردیت»[7] را صادر کرده بود.برای مثال در این زبان اصطلاحات پروفسور دارای معلولیت به جای پروفسور معیوب[8]، دارای معلولیت به جای دچار به معلولیت و واژه افراد غیرمعلول به جای افراد عادی به کار می‌رود (Hallera et al, 2006).

در پژوهش و متن حاضر نیز سعی نویسنده بر این است که به جای واژه معلول یا معلولان از افراد دارای معلولیت استفاده کند تا به این واسطه رسالت فرهنگی خود، مبنی بر حفظ کرامت انسانی و مقدم دانستن فردیت آنان بر معلولیتشان را به‌جا آورد. امید است که در آینده نیز به تدریج با استفاده از واژه‌هایی همچون افراد معلول، زنان وکودکان دارای معلولیت در ادبیات، متون مختلف و بخصوص رسانه‌ها نگرش نادرست پیشین که مبتنی بر ترحم، دلسوزی، نقص و کاستی است اصلاح گردد.


2ـ 1ـ 1 جایگاه تاریخی افراد معلول

در حال حاضر، تخمین جهانی حاکی از وجود یک میلیارد فرد دارای معلولیت در جهان است؛ به عبارت دیگر یک نفر در هر 15 نفر جمعیت. و تخمین زده می‌شود که 386 میلیون نفر از جمعیت جهان که در سن کار قرار دارند، دارای معلولیت باشند (Disabled-world.com, 2012).

بیشتر نقایص بدنی (97%) اکتسابی‌اند تا مادرزادی (از بدو تولد) است. 150، میلیون نفر از آمار کنونی افراد دارای معلولیت را کودکان تشکیل می‌دهند تحقیقی که سال 1987 در چین انجام شد، شمار افراد دارای معلولیت را 64/51 میلیون نفر اعلام کرد. در ایالات متحده‌ی امریکا 3/19% یا 7/49 میلیون از جمعیت شهری خارج از آسایشگاه‌ها که پنج سال به بالا هستند، دارای معلولیتند به این ترتیب، افراد دارای معلولیت بزرگترین گروه اقلیت در تماشاخانه‌ی شلوغ چند فرهنگی[9] هستند (Goodley, 2011).

متاسفانه آمار دقیقی از جمعیت افراد معلول در ایران وجود ندارد.ولی طبق آمار سازمان بهداشت جهانی که 10 درصد همه جوامع را افراد معلول تشکیل می دهند در ایران نیز می بایست حدود 7 ملیون نفر دارای معلولیت های متفاوت و مختلف باشند.

معلولیت در همیشه تاریخ با سرنوشت بشر عجین بوده است. آمار معلولیت و مرگ و میر به دلیل بیماری‌های مختلف بالا بوده و از طرفی مردان نیز با مشارکت در جنگ‌های داخلی و خارجی با تلفات عمده مواجه بوده‌اند و در چنین شرایطی که مشکلات و تنگناهای مختلف به صورت گسترده قشر عظیمی از مردم را تحت‌الشعاع قرار می‌داده، کودکان و افراد معلول دچار رنج مضاعف می‌شدند، نوع زندگی تحت تأثیر تعصبات و عقاید خرافی هرگونه برخورد غیرعاطفی و تبعیض‌آمیز را توجیه می‌نموده و تصور بر این بود، افرادی که با هنجارهای جامعه انطباق ندارند دارای روح خبیثی هستند و به همین دلیل این افراد در معرض، نابودی، فراموش شدن و ترد از جامعه قرار داشتند (میرخانی، 1378).

در بسیاری از مناطق جهان نگرش عمومی نسبت به معلولیت منفی بوده است. جوامع کهن به افراد معلول خود به دیده نحوست یا حقارت می‌نگریستند؛ معلول، فرزند شیطان، دارای روح خبیثه، ثمره گناه، یا موجودی حقیر و شایسته ترحم و محتاج مراقبت‌های دائمی بود (عبدالهی، 1386).

نخستین کشتار رسمی و قانونی افراد معلول در اسپارت (یونان باستان) روی داد و در آن زمان کودکان دارای ناهنجاری جسمی را در رودخانه می‌افکندند، از بالای کوه تبس به پایین افکنده و یا در چاه می‌انداختند و باور بر این بود که با این کار گناه والدین کودک به خدایان بازگردانده می‌شود (Stiker, 2000). بنابراین جای تعجب نیست، که «ارسطو»‌ در اثر مشهور خود «سیاست»، «حق حیات افراد معلول را به رسمیت نشناسد، و معلم وی «افلاطون» بر «اصلاح نژاد» تأکید ورزد و افراد معلول را از «اتوپیا»ی خود براند.

در قرون وسطی هم برخی از افراد معلول ـ بویژه عقب‌ماندگان ذهنی ـ ساحره شمرده شده، و گاه به جرم داشتن روح پلید و پلشت شیطانی به آتش کشیده می‌شدند. در عصر روشنگری رنسانس هم این «عیسای بازمصلوب» در معبد طلایی «داروینیزم اجتماعی» و «نهیلیسم» شیفته قدرت ذبح شد. «رایش سوم» نیز که سودای نژاد برتر در سر می‌پروراند، از دشمنی و قتل افراد معلول کم نگذاشت. آنان در بهترین موقعیت، شهروندان درجه پست اجتماعی بودند. عواطف و احساسات «گوژ پشت نتردام» «ویکتورهوگو»‌ نیز در جامعه خود برتر فرانسه آن روز به هیچ انگاشته شد (عبداللهی، 1386) .

شرق مهربان هم با افراد معلول نامهربان بوده و مدام درگوشش می خوانده: عقل سالم در بدن سالم است.

هلاندر (1996) تاریخ برخورد جوامع انسانی با معلولیت را به پنج دوره مختلف و مهم تقسیم می‌کند:

الف ـ دوره حذف یا نابودسازی بوده است که عمده کارها بر کشتن، محو و از بین بردن افراد معلول متمرکز بود.

ب ـ دوره نگهداری در نوانخانه‌ها و آسایشگاه‌ها بدین منظور که این افراد را از جلوی چشم سایرین (غیرمعلول) دور کنند و به تعبیری منظره ناراحت‌کننده‌ای برای آنان وجود نداشته باشد.

ج ـ دوره بهبود عملکرد که به تعبیر دیگر می‌توان آن را دوران مراقبت و توانبخشی مبتنی بر مؤسسات دانست، در این دوره نیز به گونه‌ای مراقبت‌ها بر اساس جداسازی افراد دارای معلولیت اعمال می‌شده است.

د ـ دوره تداخل اجتماعی که همراه با تشویق افراد معلول به حضور در بین خانواده، جامعه و نیز در نظام‌های اجتماعی بوده است.

ه ـ در نهایت دوره پنجم یا دوره خودشکوفایی یا خودگردانی و قادرسازی است با خلق موقعیت هایی که فرد معلول قادر به توسعه کامل ظرفیت‌های خود باشد ( (Helander, 1996).

بر اساس دوره‌های تاریخی ذکر شده در جوامع مختلف الگوها و مدل‌های نگرشی متفاوتی نیز در برخورد با افراد معلول وجود داشته است، در همین فصل متعاقباً به این الگوهای معلولیت که تحلیل محتوای فیلم‌های پژوهش حاضر نیز بر مبنای آن‌ها انجام گرفته است، اشاره خواهد شد .


[1]. Union of the Physically Impaired Against Segregation (UPIAS)

[2]. Impairment

[3]. Disability

[4]. Disabled People’s International (DPI)

[5]. Impairment

[6]. International Classifacation of function

[7]. people first

[8]. Handicap proffessor

[9]. Multi-culturalism


مقاله بررسی معلولیت های جسمی، ناشنوایی

مقاله بررسی معلولیت های جسمی،ناشنوایی در 20 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 19 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 20
مقاله بررسی معلولیت های جسمی، ناشنوایی

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

مقاله بررسی معلولیت های جسمی،ناشنوایی در 20 صفحه ورد قابل ویرایش


مقدمه

بیش از نیم میلیارد ازجمعیت در سراسر جهان به علت نارسایی های ذهنی ،جسمی و حسی معلول به شمار می آیند.این نارسایی ها وبرخی موانع فیزیکی و اجتماعی آنها را همواره از اجتماع دور نگه می دارد.معلولان اغلب از اساسی ترین موقعیت های آموزشی محروم بوده و مشاغلی بی اهمیت با دستمزدی بسیار پائین به آنها محول میگردد. نگرش اجتماعی نسبت این گروه آنها را از زندگی فهنگی و روابت عادی اجتماعی به دور می دارد.امروزه در کشورهای مختلف برنام های متعددی برای جلوگیری از معلولیت، وتقویت برنامه های توانبخشی به منظور اطمینان ازشرکت کامل معلولان در زندگی فرهنگی، اجتماعی، واتصادی در دست اجرا است.

یکی از اهداف اساسی این برنامه ها برخورداری مساوی معلولان از مزایا وپیشرفت های اجتماعی است، که مربوط به تمام کشورها صرف نظر از درجه توسعه یافتگی آنها می شود. این برنامه همچنین تاکید بر اهمیت شرکت مستقیم معلولان در برنامه ریزی ، اجرا وارزیابی فعالیتهای مربوط به آنها را دارد.تخوین زده می شود که 80درصد معلولاندرکشورهای در حال رشد زندگی می کنند که چندان تعجب برانگیز نیست،یرا اغلب معلولیت ها ناشی از جنگ ، سوءتغذیه، فقر و عدم مراقبت های صحیح بهداشتی و آموزشی و سایر عواملی می شود که ناشی از توسعه نیافتگی این کشورهاست. ازدیاد روز افزون جمعیت وفقدان منابع مالی کافی، برنامه های توانبخشی را در این کشورها با مشکلات فراوان مواجه نموده است، به طوری که معلولان در این کشورها احتیاج به توجه ویژه دارند .

اطلاعاتی برای ارائه خدمات به جامعه ناشنوایان

اصطلاحات

پنج عامل اصلی برای ناشنوایی مشخص شده است. یک، وراست. دو. بیماری، سه. تصادف و حوادث، چهار. آلودگی صدا، پنج. کهولت.

فرهنگ و بستر ناشنوایی را این گونه تعریف کرده است: ((ناشنوایی عبارت است از فقدان و یا محرومیت از شنیدن، چه به صورت کامل و یا جزئی)).

((جامعه)) به گروهی از افراد اطلاق می شود که ارتباط آنها از طریق خط مشی، تاریخ، اقتصاد و علایق سیاسی مشترک باشد.

جامعه معلولان ناشنوا با توجه به نیازهای ویژه کتابخانه ای و ارتباطی که دارند به گروههای زیر تقسیم بندی می شوند.

الف: گروهی که قادر به صحبت کردن هستند.

ب: افراد مسن نا شنوا

ج: افرادی که در اثر کهولت ناشنوا شده اند.

د: گروهی که به سختی صحبت می کنند.

ه: کسانی تا حدودی قادر به شنیدن هستند ( سنگینی در گوش در اثر ضایعات وارده به گوش )

و: اعضای خانواده آنها با شنوایی معمولی

در هر یک از این گروها ممکن است افراد نابینا و یا با معلولیت های دیگر نیز وجود داشته با شند.

مشخصات نیازهای کتابخانه ای و اطلاعاتی جامعهء ناشنوابان

(وسترلاند،1990،ص106)

این صراحت، زمانی که درمانگر نیز ناشنوا باشد، چه بسا سبب شود مراجع ناشنوا تصور کند که در رابطه درمانی نیز، مرزها، همان گونه روشن و صریح اند. بر عکس، ممکن است این معنا را نیز در بر داشته باشد که بسیاری از مراجعان بالقوه و نیازمند یاری، از جستجوی درمانگر منع شوند؛ زیرا در وضعیت اضطراب زای ناشی از موقعیت های دشوار، آن ها به مضمون و ماهیت شایعه و افکار بی اساس حساس تر می شوند و برای کاستن از بار اضطراب خود، از آن اجتناب می ورزند (آنتونی، 1992). مراجع ناشنوایی در این مورد می گفت:

(( ناشنوایان غالبأ به حدی با یکدیگر آشنایی نزدیک دارند که در صورت مراجعه به یک اتاق خاص، یا حتی مرکز خاص، دیگر ناشنوایان گمان می کنند آنان مشکلی دارند. بنابراین، بسیاری از ناشنوایان، از رفتن به نزد مشاور می هراسند. مگر اینکه واقعأ وعمدأ نام آنها محفوظ باقی بماند، اما در مورد خودم، من هرگز در چنین وضعیتی به نزد مشاور نرفته ام… زیرا نمی خواستم این واقعیت که در مورد مشکلات یا احساساتم، یا هر چیز دیگری صحبت می کنم، در میان افراد پخش شود)).

( بر گرفته از کتز، 1993 ، ص 32 )

تمام درمانگرانی که با ناشنوایان کار می کنند، از پیچیدگی های این موضوع آگاهند؛ زیرا ریشه ای فرهنگی دارد. هم چنین، در مرحله آماده سازی باید زمانی را صرف صحبت در این مورد کنیم که مراجع در صورت بر خورد با درمانگرش در خارج از محیط مشاوره، دوست دارد عکس العمل ها چگونه باشد. من در تجربهء خود با مراجعانی چون جیم متوجه اهمیت یک آماده سازی دقیق شدم. او مرد ناشنوایی بود که برای مشاوره روان پویای کوتاهی آمده بودو مشکلاتی زیادی داشت که مربوط به مسائل مربوط به هویت او به عنوان فردی ناشنوا بود. او در یک مدرسه تلفیقی تحصیل کرده بود و بهBSL ،- روش ارتباطی مورد نظرش- خیلی مسلط بود. به طور اتفاقی یک بار در جمعی، یکدیگر را دیدیم. او خیلی محبت آمیز به من سلام کرد می خواست از من تصویر یک دوست صمیمی را ارائه کند. اما من، گرچه با ادب و خوش مشرب بودم، حس کردم نمی توانم به همان شیوه به او پاسخ دهم. جلسه بعد او گفت، تا آن جا که متوجه شده است، من خود را بالاتر از او در نظر گرفته و سعی کرده ام او را در سطحی پایین تر نگهدارم واو دیگر مایل نیست به این رابطه ادامه دهد و آن را خاتمه داد. شاید علت این بوده که مرحله آماده سازی جیم کامل نبوده است.

مورد دیگر زن ناشنوایی بود که پس از چند ماه به روابطمان خاتمه داد؛ زیرا حس می کرد زمانی که در اجتماعات گوناگون با یکدیگر رو به رو می شویم، قادر نیست با آن چه که ((نادیده گرفتن او)) از طرف من تلقی می کرد، کنار آید. این در حالی بود که در مرحله آماده سازی، ما در مورد این که میل دارد در جامعه چگونه با یکدیگر بر خورد کنیم، بحث کرده بودیم و و او گفته بود که تنها یک ((سلام)) کوتاه کافی است، طوری که وانمود کنیم همدیگر را نمی شناسیم و رابطه دوستانه ای نداریم، اما زمانی که این گفته به عمل در آمد، سبب از بین رفتن روابط ما شد. این موارد حاکی از ابعاد فرهنگی خاص این گروه است. در واقع جمع های ناشنوایان در اصطلاحات مربوط به حدود، تفاوت هایی با شنوایان دارند و جوانب آن چه که می توان حرفه گرایی تلقی کرد، در فرهنگ های شنوایان و ناشنوایان دیدگاه های متفاوتی را در بر می گیرد. مسئله حرفه گرایی یکیاز مسائلی است که برخی از ناشنوایان با آن مشکل دارند. اگر مراجع ناشنوایی درمانگر خود را با گروهی از مردم ببیند که مست کرده یا رفتاری غیر معمول دارد، برای او بسیار مشکل خواهد بود که این تصویر را در طی درمان از ذهن خود پاک کند. از این رو، ناشنوایان در بعضی موضوعات خاص نیازمند آماده سازی هستند، اما بعضی از مشکلات اجتناب نا پذیرند. به عنوان مثال، بیمار ناشنوایی داشتم که حدود یک سال با یکدیگر کار می کردیم. وی به دلیل مشکلاتی که با برخی موقعیت های تنش زا داشت و روش های منفی که در مقابله با آن ها به کار می برد، برای درمان به من ارجاع داده شده بود. معمولأ زمانی که او به نزدم می آمد، برای استقبال از او از اتاق خارج می شدم که با یکدیگر وارد اتاق شویم. در هنگام خداحافظی هم، او را مشایعت می کردم. در یکی از جلسات، زمانی که من بنا به عادت، همراه با وی اتاق را ترک کردم، او را در راهرو به طرف من چرخید و گفت، در نوجوانی مورد تجاوز قرار گرفته است. بیان این مطلب در خارج از جلسه درمانی، برای هر دوی ما پیچیدگی هایی به همراه آورد. من احساس کردم، از آن جا که جلسهء ما به پایان رسیده است، نمی توانم به او پاسخ دهم.او آهسته با هوا سخن گفته بود، اما هنگامی که هفته بعد به آن موضوع اشاره کردم، او فراموش کرده بود که آن را به من گفته است.


مقاله بررسی معلولیت های جسمی، ناشنوایی

مقاله بررسی معلولیت های جسمی،ناشنوایی در 20 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 19 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 20
مقاله بررسی معلولیت های جسمی، ناشنوایی

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

مقاله بررسی معلولیت های جسمی،ناشنوایی در 20 صفحه ورد قابل ویرایش


مقدمه

بیش از نیم میلیارد ازجمعیت در سراسر جهان به علت نارسایی های ذهنی ،جسمی و حسی معلول به شمار می آیند.این نارسایی ها وبرخی موانع فیزیکی و اجتماعی آنها را همواره از اجتماع دور نگه می دارد.معلولان اغلب از اساسی ترین موقعیت های آموزشی محروم بوده و مشاغلی بی اهمیت با دستمزدی بسیار پائین به آنها محول میگردد. نگرش اجتماعی نسبت این گروه آنها را از زندگی فهنگی و روابت عادی اجتماعی به دور می دارد.امروزه در کشورهای مختلف برنام های متعددی برای جلوگیری از معلولیت، وتقویت برنامه های توانبخشی به منظور اطمینان ازشرکت کامل معلولان در زندگی فرهنگی، اجتماعی، واتصادی در دست اجرا است.

یکی از اهداف اساسی این برنامه ها برخورداری مساوی معلولان از مزایا وپیشرفت های اجتماعی است، که مربوط به تمام کشورها صرف نظر از درجه توسعه یافتگی آنها می شود. این برنامه همچنین تاکید بر اهمیت شرکت مستقیم معلولان در برنامه ریزی ، اجرا وارزیابی فعالیتهای مربوط به آنها را دارد.تخوین زده می شود که 80درصد معلولاندرکشورهای در حال رشد زندگی می کنند که چندان تعجب برانگیز نیست،یرا اغلب معلولیت ها ناشی از جنگ ، سوءتغذیه، فقر و عدم مراقبت های صحیح بهداشتی و آموزشی و سایر عواملی می شود که ناشی از توسعه نیافتگی این کشورهاست. ازدیاد روز افزون جمعیت وفقدان منابع مالی کافی، برنامه های توانبخشی را در این کشورها با مشکلات فراوان مواجه نموده است، به طوری که معلولان در این کشورها احتیاج به توجه ویژه دارند .

اطلاعاتی برای ارائه خدمات به جامعه ناشنوایان

اصطلاحات

پنج عامل اصلی برای ناشنوایی مشخص شده است. یک، وراست. دو. بیماری، سه. تصادف و حوادث، چهار. آلودگی صدا، پنج. کهولت.

فرهنگ و بستر ناشنوایی را این گونه تعریف کرده است: ((ناشنوایی عبارت است از فقدان و یا محرومیت از شنیدن، چه به صورت کامل و یا جزئی)).

((جامعه)) به گروهی از افراد اطلاق می شود که ارتباط آنها از طریق خط مشی، تاریخ، اقتصاد و علایق سیاسی مشترک باشد.

جامعه معلولان ناشنوا با توجه به نیازهای ویژه کتابخانه ای و ارتباطی که دارند به گروههای زیر تقسیم بندی می شوند.

الف: گروهی که قادر به صحبت کردن هستند.

ب: افراد مسن نا شنوا

ج: افرادی که در اثر کهولت ناشنوا شده اند.

د: گروهی که به سختی صحبت می کنند.

ه: کسانی تا حدودی قادر به شنیدن هستند ( سنگینی در گوش در اثر ضایعات وارده به گوش )

و: اعضای خانواده آنها با شنوایی معمولی

در هر یک از این گروها ممکن است افراد نابینا و یا با معلولیت های دیگر نیز وجود داشته با شند.

مشخصات نیازهای کتابخانه ای و اطلاعاتی جامعهء ناشنوابان

(وسترلاند،1990،ص106)

این صراحت، زمانی که درمانگر نیز ناشنوا باشد، چه بسا سبب شود مراجع ناشنوا تصور کند که در رابطه درمانی نیز، مرزها، همان گونه روشن و صریح اند. بر عکس، ممکن است این معنا را نیز در بر داشته باشد که بسیاری از مراجعان بالقوه و نیازمند یاری، از جستجوی درمانگر منع شوند؛ زیرا در وضعیت اضطراب زای ناشی از موقعیت های دشوار، آن ها به مضمون و ماهیت شایعه و افکار بی اساس حساس تر می شوند و برای کاستن از بار اضطراب خود، از آن اجتناب می ورزند (آنتونی، 1992). مراجع ناشنوایی در این مورد می گفت:

(( ناشنوایان غالبأ به حدی با یکدیگر آشنایی نزدیک دارند که در صورت مراجعه به یک اتاق خاص، یا حتی مرکز خاص، دیگر ناشنوایان گمان می کنند آنان مشکلی دارند. بنابراین، بسیاری از ناشنوایان، از رفتن به نزد مشاور می هراسند. مگر اینکه واقعأ وعمدأ نام آنها محفوظ باقی بماند، اما در مورد خودم، من هرگز در چنین وضعیتی به نزد مشاور نرفته ام… زیرا نمی خواستم این واقعیت که در مورد مشکلات یا احساساتم، یا هر چیز دیگری صحبت می کنم، در میان افراد پخش شود)).

( بر گرفته از کتز، 1993 ، ص 32 )

تمام درمانگرانی که با ناشنوایان کار می کنند، از پیچیدگی های این موضوع آگاهند؛ زیرا ریشه ای فرهنگی دارد. هم چنین، در مرحله آماده سازی باید زمانی را صرف صحبت در این مورد کنیم که مراجع در صورت بر خورد با درمانگرش در خارج از محیط مشاوره، دوست دارد عکس العمل ها چگونه باشد. من در تجربهء خود با مراجعانی چون جیم متوجه اهمیت یک آماده سازی دقیق شدم. او مرد ناشنوایی بود که برای مشاوره روان پویای کوتاهی آمده بودو مشکلاتی زیادی داشت که مربوط به مسائل مربوط به هویت او به عنوان فردی ناشنوا بود. او در یک مدرسه تلفیقی تحصیل کرده بود و بهBSL ،- روش ارتباطی مورد نظرش- خیلی مسلط بود. به طور اتفاقی یک بار در جمعی، یکدیگر را دیدیم. او خیلی محبت آمیز به من سلام کرد می خواست از من تصویر یک دوست صمیمی را ارائه کند. اما من، گرچه با ادب و خوش مشرب بودم، حس کردم نمی توانم به همان شیوه به او پاسخ دهم. جلسه بعد او گفت، تا آن جا که متوجه شده است، من خود را بالاتر از او در نظر گرفته و سعی کرده ام او را در سطحی پایین تر نگهدارم واو دیگر مایل نیست به این رابطه ادامه دهد و آن را خاتمه داد. شاید علت این بوده که مرحله آماده سازی جیم کامل نبوده است.

مورد دیگر زن ناشنوایی بود که پس از چند ماه به روابطمان خاتمه داد؛ زیرا حس می کرد زمانی که در اجتماعات گوناگون با یکدیگر رو به رو می شویم، قادر نیست با آن چه که ((نادیده گرفتن او)) از طرف من تلقی می کرد، کنار آید. این در حالی بود که در مرحله آماده سازی، ما در مورد این که میل دارد در جامعه چگونه با یکدیگر بر خورد کنیم، بحث کرده بودیم و و او گفته بود که تنها یک ((سلام)) کوتاه کافی است، طوری که وانمود کنیم همدیگر را نمی شناسیم و رابطه دوستانه ای نداریم، اما زمانی که این گفته به عمل در آمد، سبب از بین رفتن روابط ما شد. این موارد حاکی از ابعاد فرهنگی خاص این گروه است. در واقع جمع های ناشنوایان در اصطلاحات مربوط به حدود، تفاوت هایی با شنوایان دارند و جوانب آن چه که می توان حرفه گرایی تلقی کرد، در فرهنگ های شنوایان و ناشنوایان دیدگاه های متفاوتی را در بر می گیرد. مسئله حرفه گرایی یکیاز مسائلی است که برخی از ناشنوایان با آن مشکل دارند. اگر مراجع ناشنوایی درمانگر خود را با گروهی از مردم ببیند که مست کرده یا رفتاری غیر معمول دارد، برای او بسیار مشکل خواهد بود که این تصویر را در طی درمان از ذهن خود پاک کند. از این رو، ناشنوایان در بعضی موضوعات خاص نیازمند آماده سازی هستند، اما بعضی از مشکلات اجتناب نا پذیرند. به عنوان مثال، بیمار ناشنوایی داشتم که حدود یک سال با یکدیگر کار می کردیم. وی به دلیل مشکلاتی که با برخی موقعیت های تنش زا داشت و روش های منفی که در مقابله با آن ها به کار می برد، برای درمان به من ارجاع داده شده بود. معمولأ زمانی که او به نزدم می آمد، برای استقبال از او از اتاق خارج می شدم که با یکدیگر وارد اتاق شویم. در هنگام خداحافظی هم، او را مشایعت می کردم. در یکی از جلسات، زمانی که من بنا به عادت، همراه با وی اتاق را ترک کردم، او را در راهرو به طرف من چرخید و گفت، در نوجوانی مورد تجاوز قرار گرفته است. بیان این مطلب در خارج از جلسه درمانی، برای هر دوی ما پیچیدگی هایی به همراه آورد. من احساس کردم، از آن جا که جلسهء ما به پایان رسیده است، نمی توانم به او پاسخ دهم.او آهسته با هوا سخن گفته بود، اما هنگامی که هفته بعد به آن موضوع اشاره کردم، او فراموش کرده بود که آن را به من گفته است.