دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1112 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 93 |
فهرست مطالب
عنوان صفحه
بخش اول :
1-1 پیش گفتار ............................................................................... 2
1-2 مقدمه .................................................................................... 3
1-3 بیان مسئله ............................................................................... 4
1-4 اهمیت و ضرورت تحقیق ............................................................ 6
1-5 هدف ها ی پژوهش .................................................................... 7
1-6 سوالات پژوهش ........................................................................ 8
1-7 پیشینه تحقیق ............................................................................ 9
1-8 جامعه مورد بررسی .................................................................. 12
1-9 روش تحقیق ........................................................................... 13
1-10 کلید واژگان .......................................................................... 14
بخش دوم :
2-1 فرهنگ ................................................................................. 16
2-2 فرهنگ از منظر صاحبنظران علوم اجتماعی .................................... 18
2-3 خصوصیات فرهنگ ................................................................. 21
2-4 فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد ................................................. 23
2-5 فرهنگ پدیده ای فراگیر است ....................................................... 23
2-6 فرهنگ امری مشترک است ........................................................ 23
2-7 فرهنگ یاد گرفتنی است ............................................................. 23
2-8 فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی .............................................. 24
2-9 سطح های فرهنگ .................................................................... 25
2-10 طبقه بندی فرهنگها ................................................................. 25
2-11 ابداع فرهنگ پذیری ................................................................ 26
2-12 فرهنگ پذیری ....................................................................... 27
2-13 نوسازی مفهوم فرهنگ ............................................................ 28
2-14 عناصرمهم در فرهنگ پذیری .................................................... 29
2-15 روند ها و متغیرهای فرهنگ پذیری ............................................. 30
2-16 انواع فرهنگ پذیری ............................................................... 30
2-17 انواع فرهنگ پذیری از منظری دیگر .......................................... 32
2-18 آژانس های فرهنگ پذیری ........................................................ 32
2-19 ماهیت رسانه ........................................................................ 36
2-20 رسانه و فرهنگ پذیری ............................................................ 36
2-21 کارکردهای رسانه ها .............................................................. 37
2-22 رسانه ها و تغییر ارزشهای سنتی و شکاف نسلی .............................. 38
2-23 طبقه بندی نیاز های مرتبط با رسانه ............................................. 45
2-24 تلویزیون ............................................................................. 45
2-25 ویژگی های تلویزیون .............................................................. 36
2-26 تلویزیون به عنوان ابزاری فرهنگی ............................................. 46
2-27 تلویزیون از دید نظریه پردازان ................................................... 46
2-28 قدرت تلویزیون ...................................................................... 48
2-29 کارکردهای مثبت تلویزیون ....................................................... 49
2-30 جنبه ها ی اجتماعی شدن کودکان ................................................ 50
2-31 کارکردهای منفی تلویزیون ........................................................ 51
2-32 نقش ها و وظایف وسایل ارتباطی ................................................ 53
2-33 کودک کیست ........................................................................ 54
2-34 ویژگی های کودک در دوره ابتدایی .............................................. 54
2-35 قابلیت های کودک نسبت به تلویزیون ........................................... 56
2-36 ارتباط کودک و تلویزیون .......................................................... 57
2-37 کودکان قربانیان تلویزیون ......................................................... 58
2-38 چهارچوب نظری ................................................................... 59
....... نظریه فرهنگ و شخصیت ........................................................ 59
....... نظریه کنش متقابل نمادین ......................................................... 60
...... نظریه کارکردگرایی ................................................................. 61
بخش سوم :
3-1 مقدمه ................................................................................... 63
3-2 تلویزیون و تغییر در الگوهای گذران اوقات فراغت کودکان ................... 70
3-3 تلویزیون و تغییر در عادات و سلایق کودکان .................................... 73
3-4 تلویزیون و تغییر در باورها نگرشها و ارزشهای کودکان ...................... 75
3-5 تلویزیون و تغییر در فرهنگ تغذیه ................................................ 79
3-6 تلویزویون و تغییر در ادبیات کودکان ............................................. 80
3-7 سوالات پرسیده شده از والدین ....................................................... 81
3-8 مصاحبه با والدین ..................................................................... 81
3-9 مصاحبه با مربیان .................................................................... 86
3-10 نتیجه گیری .......................................................................... 87
فهرست منابع ................................................................................ 91
چکیده انگلیسی
فهرست نمودارها
نمودار عنوان
نمودار شماره 1: نمودار سطح تحصیلات والدین ...................................... 66
نمودار شماره 2: حدود ساعات تماشای تلویزیون ...................................... 67
نمودار شماره 3: اولیت تماشای برنامه های تلویزیون ................................ 68
نمودار شماره 4: علت تماشای تلویزون ................................................. 69
چکیده :
رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی میکنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی میشوند و در این رهگذر رسانه ها، به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزش ها و هنجارها مطرح هستند و به طوری که سنت ها را به مبارزه می طلبند و به صورت یک عامل مؤثردر دگرگونی نگرش ها و رفتارهای نسل جدید عمل می کنند و همین امر میتواند منجر به شکاف نسلی و عدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود. در دوران کنونی نقش نهادهای اجتماعی همانند خانواده ، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن و فرهنگ پذیری کودکان ضعیف است و در مقابل ، روز به روز بر اهمیت و نقش رسانه ها افزوده می شود تا جایی که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانه ها الویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین میکنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما می آموزند . بر همین اساس با توجه به نقش تأثیر گذار رسانه، بالاخص تلویزیون، بر تمامی اعضای جامعه، مخصوصاً کودکان که فرآیند فرهنگ پذیری در آن ها یک سویه انجام می گیرد و در مقابل این وسیله تأثیر پذیر ، هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مردم شناختی تلویزیون به عنوان یکی از رسانه های فراگیر و گسترده و در دسترس همگان بر فرهنگ پذیری کودکان در خانواده است که برای رسیدن به این منظور علاوه بر پژوهش اسنادی و کتا بخانه ای از 50 دانش آموز دختر اول و دوم ابتدایی مدرسه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی در منطقه 3 تهران مصاحبه به عمل آمد ومحقق به مشاهده مشارکت آمیز در جامعه آماری پرداخت وطی پژوهش این مسئله بدست آمد که تلویزیون باعث تغییراتی در باورها و ارزش ها ،عادات و علایق ،الگوهای فراغت ،ادبیات و فرهنگ تغذیه دانش آموزان مورد بررسی شده که میزان این تغییرات در دانش آموزانی که بیشتر تمایل به تماشای برنامه های تلویزیون داشتند و والدینی که توجه و نظارت کمتری نسبت به نوع برنامه ها و تعداد ساعات تماشای کودکان خود داشتند بیشتر و قابل لمس تر بود.
بخش اول :کلیات وروش ها
1-1پیش گفتار :
تلویزیون در دنیای امروز، گسترده ترین رسانه است به گونه ای که حتی کامپیوتر و شبکه جهانی اینترنت هم نتوانسته رقیب قدرتمندی برای آن باشد، امروزه این رسانه تا دور افتاده ترین روستاها راه افتاده و آنتن های آن را میتوان بر فراز آپارتمان های مرتفع تهران تا طیف خانه های پست و کوتاه روستاها مشاهده کرد، از این روست که می توان تلویزیون را یک دانشگاه وسیع با مخاطبانی در طیف های مختلف در نظر آورد که البته ، کودکان به عنوان جدی ترین و بیشترین مخاطبان برنامه های تلویزیونی مطرح می باشند و تأثیر پذیری آنان بیش از دیگرگروههای سنی است. کودکان ارزش ها و باورها و مفاهیم فرهنگی و روش های زندگی و واکنش به تحریکات محیطی و غیره را از تلویزیون می آموزند و امروزه نقش رسانه ها در فرهنگ پذیری اولیه کودکان و فرهنگ پذیری دراز مدت بزرگسالان به طور گسترده مورد قبول قرار گرفته است و به عنوان عاملی مهم در فرآیند اجتماعی کردن و انتقال مفاهیم فرهنگی ایفای نقش می کند و رسانه ها برای ایجاد فرهنگ پذیری دو گونه از الگوهای رفتاری را به مخاطب ارائه می دهند: الگوهای رفتاری فردی و الگوهای رفتاری اجتماعی که منجر به جامعه پذیری می شود.
1-2 مقدمه:
شتاب فرایند پیشرفت های فن آوری در دنیای معاصر و تحول سریع درامر ارتباطات ،مرکز ثقل تحولات اجتماعی بوده و در دهه های اخیر شاهد تحولات سریع و گسترده ای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی و از جمله خانواده بوده ایم. نهاد خانواده تحت تأثیر عوامل متعدد درونی و بیرونی، این تغییرات را تجربه کرده و شکی نیست که رسانه گسترده ای همچون تلویزیون، در فرهنگ سازی اعضای خانواده، بالاخص کودکان ، جایگاه بسیار برجسته ای دارد و تلویزیون در کنار پدر و مادر وفرزند، فرد چهارم خانواده است و از نظر آگاهی رسانی و راهنمایی چند جانبه ، مهم ترین و نزدیک ترین و سریع ترین ابزار درک اطلاعات به شمار می رود.
بنابراین جایگاهی که تلویزیون ،در انتقال ارزش ها و پیام ها و تثبیت یا تغییر و تزلزل فرهنگ ها و ارزش پیدا کرده است، بسیار حساس و خطیر است و گستردگی استفاده از این ابزار و داشتن مقبولیت گسترده نزد عموم مردم بر اهمیت موضوع می افزاید.
گذشته از تأثیر گذاری عمومی و اجتماعی تلویزیون، کودکان، از اثر پذیری بیشتری نسبت به این رسانه برخوردارند و اثر گذاری آن تا آنجا است که متخصصین آن رااز ارکان مهم تربیتی میشمارند.
1-3بیان مسئله :
وسایل ارتباط جمعی ،مهم ترین شاخصه جامعه مدرن به شمار می آیند و این وسایل میتوانند القا کننده هنجارهای فرهنگی باشند (که البته این هنجارها بسته به نوع برنامه های رادیو و تلویزیون و مجلات و روزنامه ها متفاوت است) که دراین میان نقش رسانه های تصویری، بالاخص تلویزیون، نسبت به سایر رسانه ها برجسته تر و درمقایسه با سایر رسانه ها از مطلوبیت بیشتری برخوردار است واین امر به خصوص آنجا تحقق می یابد که کودکان به عنوان متقاضیان جدی برنامه های تلویزیونی مطرح هستند.
از آنجا که هر عنصر جدید و مجموعه های نو در فرهنگ ظاهر شود، محتوا وساخت آن را تغییر می دهد و تکنولوژی به هر جا پا میگذارد، دانش ها و مهارت های ویژه خود را به آن سو روانه می کند وارزش هایی می آفریند که اغلب در تقابل با ارزش ها و آداب و رسوم و شیوه های زندگی است و یکی از نهادهایی که رسانه، بالاخص تلویزیون، تأثیر بسزایی درآن داشته، خانواده است تا جایی که به عنوان عضواصلی خانواده پذیرفته شده و اگر در گذشته فقط خانواده وجود داشت، امروزه خانواده است به اضافه تلویزیون .از آنجا که هر وسیله کارکردی دارد، رسانه ها ازجمله تلویزیون نیز کارکردهائی دارند که یکی از مهم ترین کارکردهای تلویزیون کمک به روند فرهنگ پذیری است و فرهنگ پذیری جریان انتقال اندیشه ها و باورها ، هنجارها و معیارها و نمونه های رفتاری موجود در فرهنگ جامعه به افراد آن است و پژوهش ها حاکی از آن است که رسانه در کنار عواملی مانندخانواده و دوستان می تواند نقش مهمی در فرآیند فرهنگ پذیری کودک داشته باشد وامروزه با ظهور وسایل ارتباط جمعی ، فرآیند آموزش از اعضای خانواده و مدرسه وآموزشگاه ها خارج شده وجهان پهناور به عرصة آموزش تبدیل شده است، البته آنچه باید به آن توجه داشت این است که جریان فرهنگ پذیری در کودکان یک سویه است. چرا که کودک در مقابل پذیرا شدن ارزش های جدید منفعل، یعنی آن که جریان تأثیر ارزش ها یک طرفه و تنها از جانب جامعه به سوی او است و کودک مقاومتی از خود در برابر اتفاقات رسانه ای بروز نمی دهد و نمی تواند تأثیر برجامعه داشته باشد.بنابراین سؤال اساسی در این تحقیق آن است که« رابطه بین تلویزیون و فرهنگ پذیری کودکان 7 و8 ساله چگونه است؟» برای نیل به هدف فوق سعی شده است تا فرآیند کارکردهای تلویزیون در چگونگی فرهنگ پذیری کودکان اول و دوم ابتدائی مدارس دخترانه منطقه 3 تهران مورد بررسی قرارگیرد که به طور اتفاقی مدرسه دخترانه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی انتخاب شد و 50 دانش آموز اول و دوم ابتدایی به طور نمونه انتخاب شد که انتخاب نمونه کاملا موردی بود و برای رسیدن به این مهم از دانش آموزان مصاحبه باز به عمل امد و محقق در میدان تحقیق به مشاهده مشارکت آمیز دست زد.
1-4 اهمیت وضرورت تحقیق :
امروزه رسانه های گروهی ،در قالب های متنوعی چون رادیو و تلویزیون و نشریات و ... سیطره فراگیری بر زندگی انسان دارند وباعث شده اند که چهره زندگی انسان را دگرگون سازند و از آنجا که تلویزیون به عنوان یک رسانه و تکنولوژی دارای فرهنگ خاصی است وابزاری است که بر جریان انتقال فرهنگ وارزش های جامعه نقش بسزایی دارد واز قوی ترین وسایلی است که می تواند انسان امروز آن را به عنوان تغییر شکل دادن نه تنها جامعه بلکه در ذرات و جوهر خود به کار بندد، باورود به خانواده، به عنوان یک نهاد کوچک اما تعیین کننده در ساخت فرهنگ، جائی که بزرگترین تأثیر در پی ریزی فرهنگ وآداب و رسوم، واعتقادات وارزش ها ،هنجارها وناهنجاری های بعدی فرد را بایستی درآنجا جستجو کرد، باعث تغییراتی در نظام باورها وارزشها و اعضای خانواده ، بالاخص کودکان که توانایی درست تشخیص دادن خوب و بد و مرز بین واقعیت و تخیل و هماهنگی خود را با فرهنگ القا شده توسط تلویزیون ندارند، می شود. بنابراین با اهمیت یافتن رسانه های گروهی در زندگی روزمره کودکان که به عنوان مخاطبان جدی و پر و پا قرص تلویزیون هستند و هدف آن ها کسب آگاهی و اطلاعات از برنامه های تلویزیون است، بر اهمیت وضرورت شناخت کارکرد های تلویزیون بر فرهنگ پذیری کودکان می افزاید.
1-5 هدف های پژوهش :
هدف کلی : تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده(مطالعه موردی محله خیابان دولت ،دانش آموزان اول و دوم ابتدایی دختر)
هدف های جزئی :
1-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درفرهنگ تغذیه در کودکان شود؟
2-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر در ادبیات کودکان شود؟
3-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر سلیقه و عادت در کودکان شود؟
4-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درباورهای کودکان شود؟
5-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر درالگوهای فراغت کودکان شود؟
6-آیا تلویزیون توانسته باعث تغییر در الگوهای زندگی شود؟
1-6 سؤالات پژوهش
1- آیا تلویزیون توانسته باعث فرهنگ پذیری در کودکان شود؟
2-آیا فرآیند فرهنگ پذیری که از طریق تلویزیون به کودکان صورت می گیرد با الگوهای فرهنگی ما تطابق دارد؟
3-آیا تلویزیون به عنوان یک پدیدة فرهنگی در قسمت هایی از فرهنگ بیشتر تغییر می تواند ایجاد کند؟
4- آیا برنامه هائی هستند که از طریق آن فرهنگ پذیری کودکان سریع تر صورت میگیرد ؟
1-7 پیشینه تحقیق :
با ظهور هر رسانه، دغدغه آثار آن نیز بروز می کند و به دنبال آن ، دانشمندان علوم ارتباطات و اجتماعی دست به تحقیقات مختلفی در مورد اثر آن رسانه بر مخاطبانش و متغیرهایی که بر فرآیند استفاده از رسانه تأثیر گذار است می زنند. محققان این رشته به گروههای مختلف جامعه با ویژگی های متفاوت پرداخته اند، اما شاید بتوان به جرأت ادعا کرد که بزرگ ترین سهم،نصیب کودکان و نوجوانان شده است و توجه به اثر رسانه بر کوکان و نوجوانان به گذشته های بسیار دور برمی گردد، چنان که افلاطون در کتاب جمهوری، به داستان سرایان عصر خود در مورد این مسئله که کودکان قادر نیستند بین آنچه صرفا حکایت است و آنچه واقعیت دارد تمایز قائل شوند، هشدار می دهد. بنابراین باید اولین داستان هایی که کودک می شنود، اثر اخلاقی صحیح مورد نظر را بر او بگذارد. (نیکو، مینو و دیگران . 1381 ص112)
نکته شایان ذکر آنکه همواره تحقیقات در مورد کودکان و رسانه ها،از دغدغه های عامه مردم در بدو ورود رسانه ریشه داشته است. در تحقیق جامع پاین(Pine) (1933) گروهی از برجسته ترین روان شناسان، جامعه شناسان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت آن زمان مشارکت داشتند و گزارش آنان در مورد اثر فیلم بر متغیر های مختلف رفتاری و شخصیتی کودکان، چون الگوی خوابیدن، دانش کودکان در مورد دیگر فرهنگ ها، نگرش آنان در خصوص پرخاشگری و رفتار بزهکارانه ، در 12 جلد منتشر شد. و نتیجه گیری اصلی این تحقیق مبنی براین بود که اثریک فیلم بر کودکان به متغیر هایی چون سن، جنس و موقعیت قبلی، ادراک، محیط اجتماعی، تجارب قبلی و والدین بستگی دارد.
آنچه در نتیجه گیری های محققان مختلف دست اندرکارامور کودک و تلویزیون مشاهده
می شود، جنبه مشروط بودن اثرتلویزیون است و زمینه های بررسی با توجه به زمینه های مورد توجه محقق تعیین می شود. به عنوان مثال بلامر(Blomer) به زمینه های جامعه شناختی و آثار متغیرهایی چون نگرش و علایق می پردازد. زمینه های غالب در بررسی های انجام شده در زمینه کودکان و تلویزیون، پرخاشگری، عادات زندگی و خیال پردازی بوده است.
گزارش تحقیقی یونسکو(Unesco) (1964) یکی از برجسته ترین آثار آن زمان در ارتباط با رفتارکودکان درقبال تلویزیون بود که به سوال هایی چون: کودکان چه قدرصرف تماشای تلویزیون می کنند؟ - چرا کودکان تلویزیون تماشا می کنند؟ - چه برنامه هایی تماشا می کنند؟ - پاسخ داده است . از بین محققانی که در آن دوران به بررسی رابطه کودک و تلویزیون پرداختند، می توان از ، ویس(1958)(Vice) و جان (John)نام برد ودر تحقیقات این افراد به نیازها ونحوه استفاده از رسانه نیز پرداخته شده بود .از مهم ترین آثار در زمینه اثر تلویزیون بر کودکان کتاب شرام و لایل و پارکر(Sheram&Lyle&Parker) باعنوان - تلویزیون در زندگی کودکان ما است – که در دهه 1961 منتشرشد، آنها که عواملی چون لذت طلبی ، کسب اطلاع و استفاده اجتماعی را به عنوان دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان ذکرکرده اند و به گفته آنان ، دلایل دیگرهمچون سرگرمی و فرورفتن در جهان تخیل و رویا ، هم ذات پنداری با افراد جالب و جذاب ، فراموش کردن مشکلات زندگی واقعی ، فرار از کسالت کارهای یکنواخت و روزمره و دلایل مشابه ، از دیگر عللی است که به انگیزه لذت طلبی مربوط می شود. (شرام و همکاران، 1377ص92-91) و بعد از آن تحقیقات بسیاری در زمینه اثرتلویزیون بر دانش و نگرش و رفتارکودکان انجام شد.
نگین حسینی در کتاب جنگ تلویزیونی برای کودکان به شروع و استفاده کودک از تلویزیون و درک کودکان سنین مختلف از تلویزیون و اثرات آن بر روی کودکان اشاراتی داشته است و از جمله اثرات مهم آن را تأثیر شگرف تلویزیون بر باورهای کودکان می داند. در کتاب شناخت مخاطب تلویزیون اثرمینو نیکو و دیگران بر عواملی که بر نحوه استفاده از رسانه تأثیرگذار است. اشاره شد که دربین مجموع عوامل ، اثرسن بر نحوه استفاده از رسانه تاکید زیادتری شده است. در این کتاب با توجه به نظریات دانشمندانی چون پارکر و شرام و برادلی گرین دلایل کودکان و نوجوانان را برای تماشای تلویزیون به عواملی چون گذران اوقات فراغت ، فراموش کردن مشکلات و کسب اطلاع و استفاده اجتماعی و لذت طلبی و برانگیختگی ، آرامش و یافتن مونس و تماشای عادتی مربوط دانسته اند و در این اثرویژگی هایی چون شناخت ناقص از جهان که موجب می شود کودک از فهم محتوای رسانه عاجزبماند یا مطالب غیرواقعی را واقعی پندارد و یا آنکه از هدف و انگیزه تولید کننده محتوای آن رسانه آگاهی نداشته باشد، اشتیاق برای فراگیری و یا به عبارتی ، آمادگی برای فراگیری و کنجکاوی از جمله دلایلی دانسته که کودک را مخاطب خاص رسانه می سازد.
و کتاب های بسیار دیگر که هر کدام از جنبه های مختلف ، مسئله رابطه تلویزیون و کودک توجه نشان داده و مسئله را مورد بررسی قرار داده اند که البته غیر از کتاب ها، مقالات و پایان نامه های بی شماری در این زمینه نوشته شده . از جمله تاثیر تبلیغات بر کودکان و تاثیر برنامه های کودک تلویزیون بر کودک ،که نگارنده سعی کرده تا حد ممکن از این کتاب ها و مقالات بهره کافی و لازم را ببرد.
1-8 جامعه مورد بررسی:
یکی از مهمترین کارهائی که محقق باید در روش تحقیق انجام دهد مشخص کردن مکان تحقیق است و مکان تحقیق باید درفضای جغرافیائی واجتماعی و در زمان تعیین شود.نخستین شرط کاردر مطالعات مردم شناسی رفتن به محل اقامت است بدین ترتیب ارتباط بین محقق و جامعه مورد بررسی برقرار می گردد و همه زمینه های ذهنی که می تواند محقق را واداربه پیش داوری نماید، از بین می برد (فربد،محمد صادق،13ص63)،میدان تحقیق که تحقیق در آن انجام شد، دبستان دخترانه مهدا واقع در منطقه 3 تهران، خیابان دیباجی جنوبی است که از 50 دانش آموز اول ودوم ابتدایی این مدرسه جهت پژوهش استفاده شد.
لازم به ذکر است، به علت محدودیت های جنسیتی مرتبط با سیستم آموزش و پرورش به ناچار فقط مدرسه دخترانه مورد بررسی قرار گرفت.
1-9 روش تحقیق:
مطالعه بر روی موضوع مورد نظر مربوط به زمان حال می باشد،از اواخر سال1387 به جمع آوری اطلاعات و مطالب پرداخته شد که بتدریج نگارش پایان نامه آغاز شد که با تصحیح و راهنمایی های استاد راهنما تحقیقات میدانی ادامه یافت که تا نیمه اول (6ماه اول ) 1388به طول انجامید، در این مطالعه از روش های معمول در تحقیقات مردم شناسی استفاده گردیده و معمولا در بررسی و مطالعات مردم شناسی به خصوص درروش ژرفانگر، مطالعات عمیق و دقیق صورت می گیرد.
فنونی که در نگارش این پایان نامه محقق از آن استفاده کرد روش کتابخانه ای و میدانی و مشاهده مشارکت آمیز بود که در کارمیدانی ،مصاحبه عمیق بر روی50 دانش آموز اول و دوم ابتدایی دخترانجام شد و همچنین در مشاهده مشارکت آمیز محقق وسواس زیادی به خرج داد چراکه فن مصاحبه با مشاهده اطمینان بخش تر و علمی تر است .
1-10 کلید واژگان:
1- تلویزیون : لغت ترکیبی است که از زبان های لاتین و یونانی گرفته شده است. لغت Tele در زبان یونان به معنی «دور» و کلمه "Vision" در لاتین به معنای «دید» است و این لغت اغلب به طور مختصر به شکل "TV" نوشته می شود.
2- فرهنگ: به تعبیر مردم شناسان، میراث اجتماعی یا میراث فرهنگی یا فرهنگ عبارت است از مجموعة پیچیده ای شامل دانش ها ، مهارت ها ، آگاهی ها، باورها و هنرها ، اخلاق و قوانین ، آداب و رسوم و تمامی گرایش ها ، قابلیت ها و عادت هایی که آدمی در حالت عضویت در یک جامعه نصیبش می شود. (ترابی، علی اکبر، 1381، ص 16)
3- فرهنگ پذیری :مجموعه پدیده هایی است که از تماس مستقیم ودائم میان گروههایی از افراد با فرهنگ هایی متفاوت نتیجه می شودوتغییراتی را در الگوهای فرهنگی یک یا دو گروه موجب می گردد(دنی کوش 1381ص 91)
4- خانواده: گروهی از افراد که با پیوندهای خونی، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر مربوط بوده و یک واحد اقتصادی را تشکیل میدهند (گیدنز، آنتونی، 1382، ص786)
5- کودک : از نظر پیمان نامه حقوق کودک، کودک کسی است که سن او کمتر از 18 سال باشد مگر اینکه بر اساس قانون ملی قابل اعمال ، سن قانونی کمتر تعیین شده باشد (نوبان و صدری، 1380، تبریز)
بخش دوم:ادبیات پژوهش
فصل اول
مطالعات نظری
2-1 فرهنگ :
از زمانی که انسان، در محیطی به نام جامعه ای بزرگ که از قواعد و قوانین خاص پیروی
می کند قرار گرفت، درگیر ساز و کارهائی شد که یا خود در شکل بخشیدن به آن نقش داشت و یا آنکه از دیگران تأثیر می پذیرفت و تأثیر سبب شد که شاکله شخصیتی روحی و فرهنگی او شکل بگیرد و چیزی به نام فرهنگ به وجود آید، فرهنگ شامل همه باورها و قوانین و آداب و رسومی شود که افراد به آن وابسته یا دل بسته اند. فرهنگ مقوله ای نیست که در زمانی کوتاه شکل بگیرد بلکه فرآیندی است که به یک دوره زمانی طولانی نیاز دارد و اهمیت خاص خود را پیدا می کند و در جامعه ای به عنوان یک امر یا رفتار مورد اقبال عموم قرار میگیرد و کم کم به عنوان جزئی از باورهای بنیادی اقشار یا ملتی محسوب می شود. فرهنگ را می توان چون موجودی دانست که نفس میکشد و حیات مند است. و مثل هر موجودی زایش و مرگی دارد.
مفهوم فرهنگ همراه با مفهوم جامعه،یکی از مفاهیمی است که در علوم اجتماعی زیاد به کار برده می شود و کمتر مفهومی در علوم اجتماعی به اندازة مفهوم فرهنگ در معرض تفسیرها و تعبیرهای گوناگون بوده است. از این رو می توان گفت که مفهوم فرهنگ نه تنها دشواری های زیاد به بار آورده است، بلکه به سبب تنوع و وسعت معنا، ایجاد وحدت نظر برسر گسترة موضوعی آن میسر نشده است. دگرگونی های پدید آمده در حوزة فرهنگ، به خصوص بر اثر گسترش نظام آموزش و پرورش و رسانه های همگانی یا روند جهانی شدن در نهایت مسائل حوزه فرهنگ را در برابر وظایف تازه ای قرار داده، با توجه به این تحولات گرچه به یک اعتبار می توان گفت که محتوا و هیأت فرهنگ تغییر می یابد، ولی هرگز رنگ و رو نمی بازد و از بین نمی رود، هر چند طیف وسیعی از اندیشه ها و عقاید نمی گذارد، فرهنگ را به آسانی جمع وجور کرد و بر سرحیطة موضوعی و محتوایی آن به توافق رسید، یا اجزای پراکنده آن را در مجموعه ای منسجم به هم آمیخت و از سامانی منسجم و روشن برخوردار ساخت. با این حال همواره فرهنگ با قدرت و توانایی چشمگیر خود حضور خود را به اثبات می رساند.(پهلوان چنگیز،1382،ص 11و12)
یاکوب بورکهارت(Jacob Burckhardt) می گوید: سه قدرت بزرگی که واقعیت هستی بشر و روند تاریخ را تعیین کرده اند عبارتند از : دین، قدرت، فرهنگ. (پهلوان ،چنگیز ،1382، ص13).
هنگامی که واژه فرهنگ را در گفتگوهای معمولی هر روزه، به کار می بریم، اغلب فرآورده های متعالی ذهن هنر و ادبیات، موسیقی و نقاشی و ... را در نظر داریم. فرهنگ به مجموعة شیوة زندگی اعضای یک جامعه اطلاق می شود ، چگونگی لباس پوشیدن ، رسم های ازدواج و زندگی ، الگوهای کار و اوقات فراغت و مراسم مذهبی، همه را در بر می گیرد. (گیدنز، آنتونی1376، ص 56)
فرهنگ ، معرفت و شناختی است که مردم، جهت تعبیر و تفسیر رفتار اجتماعی به کار می گیرند که این معرفت اکتسابی و تا حدی در میان افراد مشترک است (اسپردلی 1386، ص 26)
فرهنگ را بیشتر میتوان دیدگاه مشترک یک ملت تعریف کرد، فرهنگ رویکرد و شیوة برخورد آن ها برای درک واقعیت است و زمینه ای است که در آن تجربه مشاهده و تفسیر می شود (شارون جوئل، 1379، ص 138).
بر اساس تعریفی فرهنگ شامل تمامی عادات یک جامعه است ، یا اگر جامعه را مجموعه ای از افراد سازمان یافته بدانیم که شیوه زندگی خاصی دارند در این صورت فرهنگ یعنی همین شیوه زندگی تسودی باربو(Zevedei Barbu ) در کتاب خود به نام «جامعه، فرهنگ و شخصیت» می نویسد، بیشتر تعریف های فرهنگ بر دو نکته اشاره می کنند.
نخست عناصر فرهنگ، چه به صورت عادات اجتماعی جلوه گر شوند و چه به صورت روش زندگی یک جامعه تظاهر یابند؛ دوم : اثر انگیزاننده و هنجاری این عناصر بر رفتار فرد به بیان دیگر، کارکرد، ویژه فرهنگ، آفرینش و نگاهداری تداوم و همبستگی میان افراد یک جامعة معین است. (پهلوان، چنگیز، 1382، ص 13)
از فرهنگ هنگامی سخن می گوییم که روح بشر، فعالیت ها، روش ها و اکتسابات و رفتارهایش را به نقد می کند و سعی می کند آنها را بهبود بخشد تا از قید و بندها رهایی یابد و هر آنچه را که از درون مانع شکوفاییش می شود از میان بر دارد.
می توان به اعتباری گفت که آدمی هنگامی که کوشش هایی را در جهت انسانی ساختن به کار می بندد، او را با فرهنگ (= فرهیخته) مینامیم. (پهلوان، چنگیز،1382، ص 15)
2-2 فرهنگ از منظر صاحب نظران علوم اجتماعی:
بسیاری از متفکران و صاحب نظران علوم اجتماعی، وجه تمایز زندگی اجتماعی انسان و حیوان را فرهنگ عنوان کرده اند، اشپنگلر(Spengler) فرهنگ را مبنای اصلی جامعه انسانی می داند، وی که مکتبش را اصالت فرهنگ بنا نهاده است، عقیده دارد که حیات و پویایی جامعه به پویایی فرهنگ بستگی دارد و مرگ جامعه ، مرگ فرهنگ آن جامعه است (وثوقی – نیک خلق – 1378، ص 153)
بعضی از مردم شناسان انسان بودن را به معنی داشتن فرهنگ تلقی میکنند و از آنجا که فرهنگ به معنای تظاهرات مادی و معنوی فعالیت های انسان برای سازگاری با محیط به کار میرود، به عنوان مرزی است که انسان را از حیوان ها جدا میسازد. (وثوقی- نیک خلق ، 1387، ص 154).
انسان شناسان درکاربرد مفهوم فرهنگ، فرض های معینی را درباره رفتار و با ورها و تجارب افراد به عنوان اعضای یک جامعه اتخاذ میکنند که عبارتند از: این که نوع بشر قواعد رفتاری را می آموزد و بقایش به همین یادگیری بستگی دارد؛ قواعد اکتسابی رفتارو تفکر، برای رویدادها و نیز رفتار دیگران معنا فراهم می کند؛ گرچه هر جامعه ای تفسیرهای ویژه خودش را دارد. (بیتس، دانیل ، تهران ، 1375، ص55)
به تعریف مردم شناسان، میراث اجتماعی یا میراث فرهنگی یا فرهنگ عبارت است از مجموعة پیچیدهای شامل دانش ها و مهارت ها ، آگاهی ها و باورها ، هنرها، اخلاق ، قوانین، آداب و رسوم و تمام گرایش ها، قابلیت ها و عادت هایی که در آدمی در حالت عضویت در یک جامعه نصیبش می شود . به بیان دیگر کلیه ساخته ها ، آموخته ها، اندوخته ها و ارزش های مادی و معنوی و دست آوردهای انسان درطی تاریخ، فرهنگ نامیده می شود.(ترابی، علی اکبر ، 1383، ص 16)
تیلور(Tailor ) فرهنگ را آن مجموعه و یا کل و هم جزئی که شامل اشکال فکری و هنری و دستی انسان ها که عبارتند از علم و دانش ، معتقدات و آداب و رسوم و اخلاقیات دین، قانون و سرانجام هر گونه عادات و استعدادهایی دیگر که میان انسان ها می شکفد و به فردی از جامعه به عنوان جزیی همبسته از توده آنها فرا می گیرد، تعریف می کند او با این تعریف ، که در کتاب انسان شناسی خود در سال 1881 از فرهنگ کرد؛، روشن ساخت که فرهنگ ،خاص انسان است. (محمد صادق، فربد- جزوه تاریخ اندیشه ها 1 ، ص 83).
هابل و فراست(Hoebel & Frostl)که فرهنگ را تقریباً در تمام فعالیت های بشری حاضر می بینند آن را یک سیستم یکپارچه از الگوهای رفتاری آمیخته شده که مشخصة اعضای یک جامعه هستند نه نتیجه وراثت بیولوژیکی ، تعریف می کنند (لاری اسمار ، 1379،ص 77)
بوآس (Boas) بر خلاف تیلور(Tailor) که بر تعریف فرهنگ به صورت مفرد آن توجه دارد به مطالعة فرهنگ ها به صورت جمع آن تأکید می کندو از نظر او هر فرهنگ، چیزی است یکه و ویژه و به نظر او هر فرهنگ معرف کلیتی خاص و منحصر به فرد است و در نظر او یک رسم و آیین خاص را فقط می توان در ارتباط با بستر فرهنگی آن توضیح داد. (پهلوان ، چنگیز، 1382،ص 53 و 55)
مالینوفسکی(Malinowski) در رابطه با فرهنگ می گوید در هر فرهنگ ، هر رسم، هر شی، هر اندیشه و باور و عقیده ای، کارکردی حیاتی انجام می دهند ، همة آنها وظیفة معینی را به انجام می رسانند و معرف گوشه یا جزئی غیر قابل جایگزین از این کلیت اندام وار (ارگانیک) هستند. (منبع قبلی ، ص79)
دورکیم (Durkheim)به تمدن و فرهنگ های مختلف باور داشت نه یک تمدن که خاص ملتی مشخص باشد و به نظر او تمدن یعنی مجموعة پدیده های اجتماعی که وابسته به ارگانیسم اجتماعی خاصی نیست و این پدیده ها در فضایی جریان دارند که از مرز ملی در می گذرند و در مقاطعی از زمان تحویل می یابند که فراسوی تاریخ یک جامعة معین جریان می یابد. (پهلوان ، چنگیز، تهران، 1382،ص 69)
بیتس و پلاگ(Bates & Plog) فرهنگ را نظامی از باورها و ارزش ها ، سنت ها و رفتارها و مصنوعات مشترک که اعضای یک جامعه آن را مورد استفاده قرار می دهند تا از عهدة جهان خود و از عهدة یکدیگر برآیند و نظامی است که از طرق یادگیری نسل به نسل منتقل می گردد تعریف می کنند. (لاری اسماور، پورتر، ، 1379، ص 77)
ماکس وبر(Max Weber) در رساله ای تحت عنوان عینیت در علم اجتماعی و سیاست گذاری اجتماعی فرهنگ را جزء معین از نامعینی نامفهوم فراگرد جهان تعریف کرده، جزئی که نوع بشر معنا و برجستگی به آن می بخشد. (معینی، جهانگیر، 1374، پیشگفتار)
روث بندیکت(Ruth Benedict): که از پیروان مکتب شخصیت اساسی و اصالت فرهنگ است می گوید هر نمونه فرهنگی، نموداری از شخصیت مردمی است که وابسته به آن فرهنگ اند و فرهنگ رااصطلاح جامعه شناختی می داندبرای رفتار آموخته، رفتاری که با آدمی زاده نمیشود و هر نسل باید آن را از مردم بالغ بیاموزند. (محمد صادق، فربد، تهران، 1369،ص 264)
هرسکوتیوس(Herskovits) رابطه با فرهنگ اینچنین استدلال میکند،که فرهنگ اساساً بنیانی است مبین تمامی باورها و رفتارها و واکنش ها و ارزش ها و مقاصدی که شیوة زندگی هر ملت را مشخص می کند و به نظر او فرهنگ، ماوراء پدیده هایی غریزی است که فرد از گروه های انسانی یا به وسیله رفتار ، آموخته شده و تأثیر گرفته است. (فربد، محمد صادق، 1369،ص 265)
رالف لنیتون(Ralph Linton) در کتاب سیر تمدن می گوید فرهنگ مجموعه اعمال و آدابی است که در هر جامعه افراد انسان از بزرگترین خود فرا می گیرند و به نسل جوان تحویل می دهند (فربد، محمد صادق، 1369،ص 267)
لسلی وایت(Lesli White) درکتاب علم فرهنگ (1949) فرهنگ را سازمان پدیده ها، کنش ها (انگاره های رفتاری) ، اعیان شناسایی و ابزار و اشیائی که ابزار را می سازند) ایده ها (باورها و معرفت ) احساسات (طرز تلقی و ارزش ها) که به استفاده از نمادها وابسته است، تعریف میکند (معینی، تهران، 1374، ص22)
در تعریف پارسونز(Parsons)، فرهنگ عبارت است از سیستم های الگو شده یا سازمان یافته ای از نمادها که تحت جهت گیری های کنش و اجزای درونی شده شخصیت افراد و الگوهای نهادی شده سیستم اجتماعی در آید، پارسونز در کتاب سیستم اجتماعی سه وجه مشترک تمامی فرهنگ ها را این چنین توصیف کرده است:1-انتقال پذیری و اینکه فرهنگ یک سنت یا میراث اجتماعی است .
2- انسان ها در فرهنگ شریک اند و فرهنگ محصول کنش متقابل انسانهاست.
3- فرهنگ ها قابل آموزش هستند.
(معینی، تهران 1374، صص 111 و 113).
با توجه به تعاریف که از منظر صاحب نظران علوم اجتماعی از فرهنگ شده باید توجه داشت که رشتة انسان شناسی بیش از هر رشته دیگر در حوزة علوم اجتماعی به بحث راجع به فرهنگ و مفهوم آن علاقه مند است و همواره سعی داشته به ابعاد گوناگون فرهنگ در زندگی یک جامعه معین و اصولاً به فرهنگ های مختلف و سرانجام به فرهنگ به عنوان یک کلیت توجه داشته باشد.
2-3 خصوصیات فرهنگ:
1- فرهنگ امری اکتسابی ، عمومی و غیر غریزی است.
2- فرهنگ دارای خصوصیتی است که ثابت به نظر می رسد اما در عین حال تحول پذیر است.
3- فرهنگ، خاص انسان و جامعه انسانی است از این رو به طور وسیعی، تمام افراد و حیات اجتماعی آنان را تحت سلطه خود قرار می دهد.
4- فرهنگ غریزی نیست، و اساسی ترین وجه تمایز انسان از حیوانات، وجود میراث فرهنگی و گسترش و تکامل آن است.
5- فرهنگ انتقال پذیر است، انسان بر خلاف حیوانات آنچه را کسب می کند به روش ها و راههای گوناگون به دیگران منتقل می سازد.
6- اجتماعی بودن، فرهنگ پیامد زندگی مشترک افراد است و محصول ارتباطی است که بین محیط طبیعی و محیط اجتماعی او برقرار می گردد.
7- فرهنگ برآورده نیازهای اساسی حیات اجتماعی است.
8- فرهنگ با شرایط محیط سازگاری و هماهنگی دارد.
9- فرهنگ متشکل و منسجم از یک مجموعة منطقی است.
10- فرهنگ نشان دهنده راه و رسم و شیوة زندگی است.
11- فرهنگ ها در سطح جهان دارای عناصر مشترکی هستند.
(محمد صادق، فربد، تهران 1369، ص 288 تا ص 292)
2-4 فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد
فرهنگ نه تنها رفتارهای اجتماعی بلکه شیوه های اندیشیدن را نیز در بر می گیرد. ما در خلال آموزش فرهنگی یاد می گیریم که چه معناهایی را باید به رویدادهای جهانمان و به ویژه به رفتارهای دیگران نسبت دهیم تا آن که بتوانیم این رویدادها را فهم کنیم و بدانیم که چه واکنشی را باید در برابر آن ها نشان دهیم و آز آنجا که معنا را زمینه فرهنگی فراهم می سازد و این زمینه ها نیز متفاوتند ، مردم جوامع گوناگون می توانند جهان را به شیوه های گوناگون در نظر بگیرند .
همانطور که می دانیم در سراسر جهان چارچوب هائی برای نقش های جنسی و نیز در مورد رفتارهای دیگر بشری وجود دارد، که گوناگونی های رفتار انسان در قالب این چارچوب ها رخ می دهد، همچنان که دیوید گیلمور(Daivid)
یاد آور شده است «همه جوامع بشری میان زن و مرد تمایزقایل می شوند و برای مردان و زنان نقش های جنسی مناسب ونهاد مند فراهم می سازند و هر چند آرمان های جنسی از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوت می پذیرد، اما زیر این تفاوت های سطحی همانندیهای جالبی در تصورات قالبی جنسی فرهنگ های گوناگون بشری وجود دارد. (بیتس ، دانیل، 1375، ص 49 -48)
2-5 فرهنگ پدیده ای فراگیر است
از دیدگاه انسان شناسان، فرهنگ چیزهائی بیشتر از ادب و ذوق و پیچیدگی ، آموزش و ارج نهادن به هنرهای زیبا را در بر می گیرد. جالب ترین و مهم ترین نیروهای فرهنگی آن هایی هستند که بر زندگی روزمره مردم تأثیر دارند، به ویژه آن هایی که بر کودکان در دورة فرهنگ آموزی نفوذ میگذارند. (کتاک، فیلیپ ، 1386، ص 372 )
2-6 فرهنگ امری مشترک است
فرهنگ نه صفت تک تک افراد، بلکه ویژگی افراد به عنوان اعضای وابسته به گروهها است. فرهنگ در جامعه انتقال می یابد، ما از طریق مشاهده ، گوش دادن ، صحبت کردن و هم کنش با بسیاری از آدم های دیگر، فرهنگ مان را یاد میگیریم . باور داشت ها، ارزش ها و خاطره ها و چشم داشتهای مشترک، انسان هایی را که در یک فرهنگ بزرگ می شوند به هم مرتبط می سازند و فرهنگ آموزی با فراهم کردن تجربه های مشترک ، به انسان ها وحدت می بخشد (همان ص368)
2-7 فرهنگ یاد گرفتنی است
اینکه کودکان به آسانی یک سنت فرهنگی را جذب می کنند برای این است که انسان قابلیت بی همتایی برای یادگیری برخوردار است، آدم ها بر پایة یادگیری فرهنگی، مفاهیمی را میآفرینند ، به یاد می آورند و به کارشان می برند، آن ها نظام های خاصی از معنای نمادین را جذب می کنند و به کار می برند. کلیفورد گیرتز انسان شناس، فرهنگ را به عنوان مفاهیمی تعریف می کند که بر یادگیری فرهنگی و نمادها استوارند. فرهنگ به عنوان یک رشته ساز و کارهای نظارتی متشکل از برنامه ها، دستور العمل ها، قواعد و دستورهایی نیز تعریف شده است که مهندسان کامپیوتر آن ها را برنامه هایی برای تسلط بر رفتار می خوانند». انسان ها این برنامه ها را از راه فرهنگ آموزی در سنت های خاص فرهنگی، جذب می کنند ، آن ها این نظام فرهنگی را برای شناسائی جهان شان و بیان احساس هایشان و انجام داوری هایشان به کار می برند. این نظام به آن ها کمک می کند تا رفتار و دریافت هایشان را در طول زندگی در مسیر خاصی هدایت کنند.
هر آدمی از طریق فراگرد یادگیری آگاهانه و ناآگاهانه و هم کنش با دیگران، آغاز به ملکه ذهن سازی یا درون ذهنی کردن یک سنت فرهنگی از طریق فراگرد فرهنگ آموزی می کند.
در برخی موارد، فرهنگ مستقیماً به کودکان یاد داده می شود، مانند زمانی که والدین به کودکان شان یاد می دهند که در هنگام گرفتنن چیزی از دیگران «متشکرم» بگویند. در برخی موارد هم فرهنگ به طور غیر مستقیم به کودکان یاد داده می شود مانند برنامه های تلویزیون که نقش تعیین کننده ای در انتقال فرهنگ و فرهنگ پذیری کودکان دارند.
فرهنگ از راه مشاهده نیز انتقال داده می شود، کودکان به چیزهایی که در اطرافشان اتفاق
می افتند، توجه می کنند.
انسان شناسان فرهنگی بر این توافق دارند که یادگیری فرهنگی تنها در میان انسان ها رواج دارد و همة انسان ها فرهنگ دارند. انسان شناسان این عقیدة سده نوزدهمی را که «وحدت روحی انسان» نامیده شده است، نیز قبول دارند و این عقیده به معنای آن است که اگرچه افراد بشر از جهت گرایش ها و گنجایش های عاطفی و فکری تفاوت دارند، ولی همه اقوام بشری از ظرفیت های یکسانی برای فرهنگ برخوردارند و انسان ها با هر ژن و قیافة ظاهری، می توانند هر گونه سنت فرهنگی را بیاموزند. (کتاک، فیلیپ، 1386،ص 366 و 367)
2-8 فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی
رفتار ممکن است غریزی باشد – یعنی مبنای ژنتیک داشته باشد- یا اکتسابی ، آن رفتارهائی که از طریق آموزش کسب میشوند، درصد بالائی از رفتار بشری را تشکیل میدهند و بسیار بیشتر از رفتارهای غریزی اند. ما می توانیم این وضعیت را در تفاوت های رفتار یک کودک بسیار خردسال و رفتار یک بزرگسال در یک خانواده به چشم ببینیم.
انسان برای اینکه به عنوان اعضای مستقل جامعه کارکرد داشته باشد باید نظام رفتاری جامعه را فراگیرد که چیزی جز همان فرهنگ نیست و پرورش انسان سخت تحت تأثیر کسانی است که فرهنگ آموزی را اعمال می کنند و نیز متأثر از شیوة اعمال آنهاست. (بیتس دانیل، 1375، صص44 و45)
2-9 سطح های فرهنگ
موضوعی که امروزه بیش از پیش اهمیت یافته است ، تمایز میان سطح های فرهنگ یا فرهنگ در سطح ملی، بین المللی و خرده فرهنگی است . فرهنگ ملی همان باور داشت ها ، الگوهای رفتاری آموخته، ارزش ها و نهادهایی است که شهروندان یک ملت در آن سهیم اند. فرهنگ بین المللی اصطلاحی است برای آن دسته از سنت های فرهنگی که به فراسوی مرزهای ملی گسترش دارند. از آن جا که فرهنگ نه از راه ژنتیکی بلکه از طریق یادگیری انتقال داده می شود، عناصر فرهنگی از طریق وام گیری یا اشاعه از یک گروه به گروه دیگر، نیز می تواند گسترش یابند. خرده فرهنگ ها، الگوهای نمادین و سنت های متفاوتی اند که به گروههای خاص در یک جامعه پیچیده تعلق دارند. یعنی هر چند مردمی که در یک کشور زندگی می کنند در یک سنت فرهنگی ملی سهیم اند، ولی همه فرهنگ ها در داخل شان تنوع دارند .افراد خانواده ها، اجتماع ها، مناطق و طبقات و گروههای دیگر درون یک فرهنگ ، تجارب آموزشی متفاوت و مشترکی دارند. (کتاک، فیلیپ، 1386، صص378-377)
2-10 طبقه بندی فرهنگ ها :
مارگارت مید(Margaret Mead) درکتاب فرهنگ و تعهد فرهنگ ها را به سه دسته طبفه بندی می کند :
1-فرهنگ های گذشته گرا
2-فرهنگ های حال گرا
3-فرهنگ های آینده گرا
در فرهنگ های گذشته گرا شیوه های زیستن از پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها به فرزندان و نوه ها منتقل می شود ودر اینجا پدر بزرگ ها ومادر بزرگ ها بسیار مورد احترام هستند زیرا منبع دانش فرهنگی جامعه هستند وتجارب خود را از طریق پند و اندرزها و لالایی ها و...به نسل های بعدی منتقل می کنند اماکم کم با ظهور توسعه نهادها و فرهنگ های مدرن ،فرهنگ های گذشته گرا از بین می روند ،مدرسه ،پارک و سینما و ورزشگاه و...وضعیت فرهنگی را دگرگون می کنند و مسئله انتقال فرهنگ بخشی از آن به مدارس واگذار می گردد و بخش دیگر آن به رسانه ها و نهادها و موسسات فرهنگی ،همچنین با ظهور صنعت چاپ ،صنعت نشر گسترش یافت و نهاد کتاب و روزنامه را وارد دنیای جدیدی کرد ،ز این پس بخشی از فرآیند فرهنگ یابی از طریق کتاب و کتابخانه و مطبوعات صورت گرفت و کار انتقال را از پدر ها و مادرها از طریق خواندن روزنامه و کتاب و حضور در کارخانجات و موسسات جدید انجام می دادند. از این رو در فرهنگ های حال گرا نقش عمده با گروههای میانسال است و پدر و مادر اهمیت می یابند اما از 1940 به بعد با ظهور تلویزیون ، رادیو و سینما و تکنولوژی های ارتباطی جدید تر ( اینترنت و ماهواره ) این مجموعه جای پدربزرگ ها و حتی پدران را گرفتند و بچه ها نه از پدر بلکه از کارتون های تلویزیونی ، داستان های کتابهای کودک و نوجوان و بازی های کامپیوتری و... فرهنگ را یاد می گیرند. همان طور که امروزه شاهد وضعیت فرهنگی هستیم که گاهی آن را با تعبیرکودک سالاری مطرح می کنیم. در این زمان نه تنها بچه ها از پدربزرگ ها چیزی نمی آموزند بلکه پدربزرگ ها بایستی از نوه ها فرهنگ را بیاموزند.
مارگارت مید سپس استدلال می کند که در هر جامعه ای بسته به اینکه فرهنگش گذشته گرا، حال گرا و آینده گرا باشد، وارثان و حاملان و ناقلان فرهنگ با هم متفاوتند. www.sociologyofiran.com(برگرفته شده از کتاب فرهنگ و تعهد مارگارت مید)
2-11 ابداع مفهوم فرهنگ پذیری :
اصطلاح مفهوم فرهنگ پذیری در حوزة فرهنگ شناسی محتوایی کاملاً توصیفی دارد و از هر گونه موضع گیری اصولی به دور است. دنیس کوشDennis Kos)) معتقد است که اصطلاح فرهنگ پذیری راجی. دبلیو پاول (J.W.Powell) ، انسان شناس آمریکایی به سال 1880 ضرب کرد، او می خواست بدین وسیله انتقال شیوه های زندگی و اندیشه مهاجران را در تماس با جامعه آمریکائی مورد توجه قرار دهد، بدین صورت اصطلاح acculturatiore را به کار گرفت. (پهلوان، چنگیز ، قطره،1382، ص 112)
2-12 فرهنگ پذیری :
در سال 1963 کمیته فرهنگ پذیری که از رالف لینتون و هرسکوتیس و رابرت رد فیلد(Linton&Herskovits&Field) تشکیل شده بود، فرهنگ پذیری را مجموع پدیده هائی که از تماس مستقیم و دائم میان گروههائی از افراد با فرهنگ هایی متفاوت نتیجه می شود و تغییراتی را در الگوهای فرهنگی یک یا دو گروه موجب می گردد، تعریف کردند. (دنی کوش، 1381،ص91)
در چنین موقعیت هایی ، فرهنگ هایی که با هم تماس دارند، دچار دگرگونی می شوند. هر چند که این تغییر می تواند در یکی از فرهنگ های در حال تماس، عمیق تر و بیش تر از فرهنگ دیگر باشد.
روژه باستید(Roger Bastid) می گوید: جریان فرهنگ پذیری، یک پدیده اجتماعی فراگیر را به وجود می آورد و فرهنگ پذیری با تمامی سطوح واقعیت اجتماعی و فرهنگی در تماس می آید. (پهلوان، چنگیز1382، ص 119)
وروژه باستید اندیشه طبقه بندی گونه های مختلف فرهنگ پذیری را از انسان شناسی آمریکا وام گرفت. اما از آنجا که فرهنگ پذیری را فراگردی فوق العاده پیچیده می دانست و نمی خواست به توصیفی ساده یا تعمیم دادنهای افراطی تن دهد، سنخ شناسی خاص خود را طراحی کرد و باستید با توجه به سه معیار بنیادی عام، فرهنگی و اجتماعی سنخ شناسی خود را طراحی می کند. معیار نخست یعنی حضور یا فقدان دست آموز کردن واقعیت های فرهنگی و اجتماعی که دراین حالت سه گونه موقعیت سربر می آورد:
1- فرهنگ پذیری خود انگیخته، طبیعی و آزاد که در این حالت، دگرگونی فقط بر اساس منطق درونی خود عمل می کند.
2- فرهنگ پذیری سازمان یافته، اما اجباری به سود فقط یک گروه می انجامد، مانند موقعیت بزرگی یا استعماری. در این جا قصد این است که در کوتاه مدت، فرهنگ گروه تحت سلطه به نفع گروه غالب یا سلطه گر تغییریابد.
3- فرهنگ پذیری برنامه ریزی و مهار شده که به صورت منظم به اجرا در می آید هدف گیری دراز مدتی را پی می گیرد.
معیار دوم به نظم فرهنگی توجه دارد و دو عامل همگنی یا ناهمگنی فرهنگ های موجود و مورد بررسی را در نظر می گیرد و معیار سوم که به نظم اجتماعی توجه می کند و در این ارتباط به باز بودن یا بسته بودن نسبی جامعه هائی که در تماس میآیند، اهمیت می دهد.(پهلوان، چنگیز، 1378، ص 120 تا ص 122)
2-13 نوسازی مفهوم فرهنگ
برخی بر این عقیده اند که پژوهش های فرهنگ پذیری به گونه ای ژرف بر جریان نوسازی فرهنگی اثر گذاشته است و تعریفی پویا از فرهنگ را فراهم آورده است و دنیس کوش می گوید ما از فرهنگ سخن نمی گوییم تا فرهنگ پذیری را بفهمیم بلکه از فرهنگ پذیری حرف می زنیم تا فرهنگ رابفهمیم و مسئله ای که حائز اهمیت است این است که فراگرد فرهنگ پذیری پدیده ای است عام، هرچند که اشکال و درجات بسیار متنوعی به خود می گیرد ودر این فراگرد هر فرهنگی در موقعیت تماس فرهنگی قرارمی گیرد دستخوش ساخت زدایی و سپس ساخت یابی می شود و از این نظر همه نظام های فرهنگی به چنین تحولی تن می دهند و آنچه که فرهنگ ها را از هم متمایز می کند، موقعیت های آن ها است و از این نظر شاید بتوان واژه فرهنگ یابی را جانشین واژه فرهنگ کرد و فرهنگ یابی مضمون فرهنگ پذیری است و مطالعات فرهنگ پذیری باعت بازآزمایی مفهوم فرهنگ شدوفرهنگ به این اعتبار کلیتی پویا، کمابیش منسجم وکمابیش همگن می گردد. عناصر ترکیب کنندة فرهنگ از منابع مختلف در زمان و در مکان به دست می آیند و هیچ گاه به طور مطلق در یکدیگر ادغام نمیشوند و از این رو نمی توان از فرهنگ های ناب و فرهنگ های دورگه سخن گفت. براثر تماس فرهنگی، همة فرهنگ ها به درجات مختلف فرهنگ هایی آمیخته به حساب میآیند و در معرض تداوم وعدم تداوم قرار دارند. (پهلوان، چنگیز ، 1382، ص 124 تا ص 127)
2-14 عناصر مهم در فرهنگ پذیری :
1- فرهنگ پذیری در زمینه های مختلف فرهنگ مادی مانند تکنیک ها وابزارها وداروهای شیمیایی ووسایل ماشینی . بسیار راحت تر و سریع تر صورت می گیرد تا در زمینه های مختلف فرهنگی معنوی ماننداعتقادات ،سنت ها و آداب و رسوم و... زیرا در این جنبه ازفرهنگ (معنوی) روند پذیرش دارای پیچیدگی های زیاد وپیوستگی های روحی وعاطفی وروانی وعقیدتی و سنتی است که به آسانی نمی توان آن را دگرگون کرد.
2- هرچه شکل عناصر فرهنگی جامعه دهنده از اشکال فرهنگی تمدن گیرنده دورتر و بیگانه ترباشد پذیرش آن سخت تر است.
3- اشکال،قابل انتقال تر از کارکردها هستند.
4- اگر یک عنصر فرهنگی بتواند یک ارزش معنایی مطابق بافرهنگ جامعه گیرنده پیداکندچه شکل وچه کارکرد آن بهتر میتواند درک شود، اتن این را فرهنگ پذیری کنترل شده می نامد.
5- برای رسیدن به تعادل جدید، تمام بخش های فرهنگ باید دوباره سازماندهی وساخت بندی شوند. (محب حسینی ،محدثه، جزوه درسی انسان شناسی کاربردی، تهران: 1385 صفحه 506)
2-15 روندها و متغیرهای فرهنگ پذیری :
1- یک مورد مربوط می شود به میزان تفاوت و تمایز فرهنگی. میزان تفاوت فرهنگ هایی که در تماس آمده اند از نظر تکنولوژی، ایدئولوژی و ارزش ها، ساختارهای اجتماعی و جز آن نقش مهمی در جریان فرهنگ پذیری ایفا می کنند.
2- مورد دیگر شرایط و شدت تماس است، تماس ممکن است خصمانه یا دوستانه باشد، ممکن است تعداد معینی از عناصر، معرف یک یا هر دو فرهنگ را در بر گیرد یا احتمال دارد که به منظور تماس گسترده و ژرف بینجامد. این متغیرها ممکن است بر اثر مرور زمان به سبب طولانی شدن تماس تغییر کند وطبیعت فرهنگ پذیری را به همین نسبت تغییر دهند.
3- موقعیت های فرادستی – فرودستی فرهنگ ها ممکن است درشرایطی برابر در تماس قرار گیرند، اما اغلب اتفاق می افتد که فرهنگی به علت به کار گیری نیرو و قدرت عریان ، فشارهای اقتصادی، ابعاد بزرگتر یابرتری تکنولوژیک یا حیثیتی که در نظر فرهنگ فرو دست دارد،موقعیتی فرا دست کسب می کند.
4- کارگزاران تماس - باید دید کارگزاران تماس چه کسانی هستند؟ مسیونرهای مذهبی، بازرگانان و مقامات رسمی دولت ها
5- جهت جریان تماس: به چه میزان جریان نوآوری یک سویه و یا دوسویه است. (همان، 1382، ص 105 و 106).
2-16 انواع فرهنگ پذیری :
1- اختلاط یا جذب : دو فرهنگی که با هم در تماس آمده اند از هم باز شناخته نشوند و فرهنگ واحد جدیدی را شکل دهند.
2- الحاق : یک فرهنگ استقلالش را از دست می دهد اما به عنوان خرده فرهنگ به صورت کاست، طبقه یا جامعه ای متکثر به حیات خود ادامه میدهد.
3- خاموشی: یک فرهنگ چنان خصوصیاتش را می بازد که دیگر نمی تواند به حیات خود ادامه دهد و فرومی کشد، جنگ ، بیماری های ناشناخته یا انتقال افراد از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر را می توان از موارد بروز چنین وضعیتی دانست.
4- انطباق : تعادل ساختاری درونی و یا بیرونی تازه ای به دست می آید ، دگرگونی ادامه پیدا می کند ولی از سرعت آن کاسته می شود و به صورت منتخب وگزینه ای عمل می کند. ساختار های جدیدی به وضع موجود افزوده می شوند بی آنکه ساختارهای پیشین را از میان بردارند. (همان، 1382،ص 107 و 108)
فرهنگ پذیری جریانی است که فرد تمام زمینه های فرهنگی را میشناسد و به طور ژرف و عمیق میپردازد و خود را با آن سازگار می سازد ، فرهنگ پذیری یا پذیرش خلاصه های فرهنگی، به دو شکل انجام میپذیرد:
الف –فرهنگ پذیری یک سویه: کودکی که زاده می شود فاقد فرهنگ است اما او در دل جامعه و فرهنگ زاده می شود و وقتی بدنیا می آید خود را در میان فرهنگ محصور می یابد. پدیده های فرهنگی، ارزش های اجتماعی، هنجارهای اجتماعی، آرمان ها وآداب و عادات و بسیاری از خاصه های فرهنگی، از هر جهت او را در بر گرفته اند و کودک بتدریج عناصر فرهنگی را به طور مستقیم و غیر مستقیم میآموزد و از آنجا که خود چیزی ندارد که به جامعه دهد، فرهنگ پذیری را یک سویه می نامیم.
ب – فرهنگ پذیری دو سویه : وقتی شخصیت فرد قوام گرفته باشد، خاصه های فرهنگی را در خود جمع دارد وشخصیت او بر اساس همین خاصه ها استوار است، از این رو فرهنگ پذیری در این افراد امری پیچیده است و دارای دو سو و جهت است و فرد با ورود به جامعه بیگانه به سادگی فرهنگ آن جامعه در آن نفوذ نمی کند.
2-17انواع فرهنگ پذیری از منظری دیگر:
1- فرهنگ پذیری آگاهانه وارادی : در این شکل فرهنگ پذیری که دوجانبه است هیچ گونه نابرابری اجتماعی در بین دو جامعه وجود ندارد و اقوام و گروههای همسایه وهمجوار عناصر فرهنگی خود را به طور ارادی وداوطلبانه با یکدیگر مبادله می کنند.
2- فرهنگ پذیری اجباری و تحمیلی: در این نوع ، پدیده های فرهنگی یک جامعه بر دیگری تحمیل می شود و این تحمیل درسایه برتری تکنولوژی ، قدرت نظامی ، امکانات پیشرفته تر اقتصادی و فنی و سیاست های نظام یافته توسعه طلبی و .. انجام می گیرد. (محب حسینی ،محدثه، جزوه انسان شناسی کاربردی ، 1385 ، ص 5)
فرهنگ پذیری جریانی است که فرد را عمیقاً با فرهنگ جامعه هماهنگ میسازد چنان که جامعه پذیری جریانی است که فرد را با هنجارهای اجتماعی ساز وکار می کند و جامعه پذیری فرایند پیچیده یادگیری است که از طریق آن فرد الگوهای فرهنگی وخرده فرهنگ جامعه خود را درونی یا قبول می کنند، درجامعه پذیری دیدگاهی وجود دارد که جامعه پذیری را به عنوان فرهنگ پذیری نگاه می کند. روث بندیکت در این ارتباط می گوید: کودک زمانی که می تواند صحبت کند،مخلوق کوچک فرهنگ خود است وهنگامی که رشد می کند و قادر می گردد در فعالیت های آن شرکت کند، دانش ، عادات او ، باور داشت هایش باور داشت های او وغیر ممکن هایش، غیر ممکن های اوست، و از آنجا که هر فرهنگی تا حدی یک نظام خودشمول یا منسجم است، فرهنگ پذیری افراد کم وبیش شبیه میباشد، هر چند تفاوت های فردی به وضوح قابل تشخیص باشند (رفلور، ملوین، 1370، ص 176) .
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 263 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 51 |
-1طرح مساله:
موضوع تحقیق حاضر بررسی رابطه بین استفاده از رسانه های جمعی با میزان اعتماد اجتماعی شهروندان تهرانی است. اعتماد اجتماعی عبارت است از« حسن ظن فرد به سایر افرادونهادهای جامعه با این انتظار که آنها به گونه ای عمل خواهندکردکه نتایج منفی به حداقل کاهش یافته و دستیابی به اهداف میسر گردد.»
رویکردهای مختلفی به اعتماد وجود دارد که نیوتن و دالهی[1] آنها را بطور کلی در دو گروه فردی و اجتماعی جمع کرده اند.رویکرد فردی شامل تمام نظریه هایی است که اعتماد را از بعد روانشناسی و روانشناسی اجتماعی مورد توجه قرار می دهند.در این رویکرد اعتماد محصول عوامل فردی و روانشناختی چون تجارب دوران کودکی ویژگی های روحی و تجارب زندگی روزمره محسوب می شود.مطرح ترین نظریه پردازان این رویکرداوسلنر[2]واریک اریکسون[3] هستند.اما در رویکرد اجتماعی اعتماد محصول عواملی چون؛ مشارکت مدنی،محیط اجتماعی،روابط اجتماعی و میزان گستردگی جامعه انسانی به حساب می آید.در این رویکرد می توان از افرادی چون توکوویل،پارسونزو پوتنام نام برد.با این حال امروزه اغلب نظریه پردازان این حوزه سعی دارند تا تلفیقی از این دو رویکرد را دربررسی اعتماد به کارگیرند.
تحقیق حاضر با رویکرد اجتماعی،اعتماد را در سه نوع میان فردی،عام و نهادی مورد توجه قرار داده است.اعتماد میان فردی در سطح یک رابطه چهره به چهره قرار می گیرد.در این نوع از روابط،اعتمادمتوجه دوستان،آشنایان و اعضای خانواده است.اعتماد عام در سطحی فراتر از روابط چهره به چهره و دوستانه قرار می گیرد. هدف اعتماد شخص معینی نیست،بلکه بصورت کلی مطرح می شودبرای مثال اعتماد به زنان در مقابل مردان.یا اعتماد به نژاد و ملیت متفاوت. اعتماد نهادی متوجه نهادها و سازمانهای رسمی یا غیر رسمی وبطور کلی ساختار های غیر شخصی است.
با توجه به اهمیت اعتماد در کنش اجتماعی به عنوان عاملی برای کنترل و پیش بینی رفتار کنشگران در سطوح مختلف،اعتماد نقش موثری در تعین نظم اجتماعی دارد.از این رو همواره مورد توجه متفکران حوزه جامعه شناسی نظم بوده است. به زعم نظریه پردازان این حوزه بی اعتمادی و یا پایین بودن میزان اعتماد اجتماعی کنش اجتماعی را دشوار و در نتیجه نظم اجتماعی را مختل خواهد کرد.به این معنی که افراد در موقعیت های توام با بی اعتمادی عملا نمی توانند با آسودگی خاطر دست به کنش با همنوعان خود بزنند. این امر هزینه های مختلفی را برای آنان جهت انجام کنش اجتماعی تحمیل خواهد کرد.
شواهد موجود نشان می دهد که اعتماد درجامعه ما وضعیت چندان مطلوبی ندارد.تحقیقی که با عنوان »ارزشها و نگرشهای ایرانیان« درسال 1381 از سوی دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام گرفته است،نشان می دهدکه فضایی توام با شک،ناامنی و بطور کلی بی اعتمادی در بین افراد حاکم است.به عنوان نمونه در استان تهران پاسخ افراد به این سوال که امانت داری در بین مردم به چه میزان رواج دارد ؟به این شرح است :6/ 33 درصدپاسخ ها میزان رواج این ارزش اخلاقی در بین مردم را متوسط عنوان کرده اند 5/ 24در صد کم،4 /15درصد خیلی کم و6/7درصدپاسخها به گزینه اصلا تعلق دارد .همین درصدها در رابطه با ارزش صداقت و راستگویی که به عنوان یکی از عناصر اصلی اعتماد از آن یاد می شود(امیر کافی به نقل از جانسون،1380: 19).به این ترتیب است گزینه کم با بالاترین در صد 9/29گزینه متوسط 3/29درصد گزینه خیلی کم 9/19در صد گزینه اصلا 7/9درصد زیا د 2/8درصد خیلی زیاد 3/2درصد وگزینه کاملا 7/0درصد پاسخ ها را به خود اختصاص داده اند.(ارزشها و نگرشهای ایرانیان1381:63)در مورد میزان رواج ارزش اخلاقی پایبند بودن به قول قرارها در بین مردم وضعیت پاسخ ها به این شرح است :گزینه متوسط 8/38درصد،کم 4/24درصد،خیلی کم7/14درصد زیاد8/9درصد،خیلی زیاد 6/2درصد،کاملا8/0درصد.همچنین دررابطه با رواج دورویی در بین مردم بیشترین پاسخ ها زیاد و خیلی زیاد به ترتیب با 3/37و4/29درصد بوده است.(همان،1380: 64) همانطورکه اشاره شد،صفات اخلاقی فوق به عنوان شاخص های اعتماد فردی از سوی»جانسون» مطرح شده است.به این ترتیب می توان گفت که اعتماد اجتماعی وضعیت مطلوبی در جامعه ندارد.این امردر پژوهش دیگری که به طور مستقیم به بررسی اعتماد میان فردی و عام پرداخته نیز مشاهده شده است.«بررسی تجربی نظام شخصیت»عنوان پژوهشی است که توسط مسعود چلبی انجام گرفته است.در این پژوهش بی اعتمادی شخصی و بی اعتمادی غیر شخصی عام مورد سنجش قرار گرفته که نتیجه یافته ها به نقل از چلبی بیانگر وضعیت نامطلوب اعتماد در جامعه است.«یافته های موجود نشان می دهدکه میزان اعتماد تعمیم یافته و اعتماد شخصی در هیچ یک از شهر های مورد مطالعه در سطح مقبولی نیست و این امر بالقوه مخل نظم روانی و اجتماعی است.«(شهر های مورد مطالعه در این پژوهش عبارتند از :تهران،تبریز،مشهد،کرمان و استهبان میانگین بی اعتمادی شخصی و بی اعتمادی تعمیم یافته در این پژوهش به ترتیب برابر با 45و 39 گزارش شده است)(چلبی،1380: 172-170)
در ادبیات مربوط به اعتماد اجتماعی عوامل اجتماعی و فردی مختلفی به عنوان عوامل تاثیرگذار بر اعتماد اجتماعی مشخص شده اند.عواملی که از طریق مکانیسم های مختلف موجب تقویت و یا تضعیف اعتماد اجتماعی می شوند.میزان عام گرایی،احساس امنیت اجتماعی،تعهداجتماعی،میزان آگاهی از محیط،میزان توسعه سازمان های داوطلبانه،شبکه های روابط اجتماعی ونحوه آموزش هنجارها و ارزشهای مربوط به اعتماد کردن در فرایند جامعه پذیری از جمله عوامل اجتماعی موثر بر اعتماد اجتماعی هستند.
در این بین برای رسانه های جمعی با توجه به گستردگی و نفوذ آنها در جامعه نقش ویژه ای تعریف شده است.جیمز کلمن، پیوتر زتومپکا,رابرت پوتنام و آنتونی گیدنز از جمله نظریه پردازان اعتماد اجتماعی هستند که در بحث های خود به نقش رسانه های جمعی در تضعیف و یا تقویت اعتماد اجتماعی تاکید کرده اند به این ترتیب که رسانه های به عنوان منبع مهم اطلاعات و همچنین یکی از عوامل اصلی فرایند جامعه پذیری نقش موثری در فرایند اعتماد کردن بازی می کنند.
نظریه پردازان اعتماد نقش رسانه های جمعی در تقویت و تضعیف اعتماد اجتماعی را به شکل زیر ترسیم کرده اند.
رسانه ها به تصورات افراد از محیط شکل می دهند؛آنها می توانند با ارائه تصویری زشت ویا زیبا از جامعه میزان اعتماد در بین مخاطبان خود را افزایش و یا کاهش دهند.رسانه ها به شکل گیری الگوهای کنش در بین مخاطبان کمک می کنند- این الگوهای کنش به افراد کمک می کنند تا در موقعیت های مختلف دست به کنش بزنند.رسانه های جمعی از طریق تحرک روانی امکان تعاملات اجتماعی را در بین مخاطبان خود افزایش می دهند.رسانه های جمعی می توانندزمینه دسترسی به نهاد های انتزاعی و تخصصی را برای مخاطبان خود فراهم کرده و در نتیجه موجب اعتماد ویا بی اعتمادی به این نهاد ها در بین مخاطبان خود شوند و نهایتا اینکه رسانه های ارتباط جمعی به عنوان یکی از عوامل جامعه پذیری نقش موثری درنهادینه کردن ارزشها و هنجارهای اعتماد در بین مخاطبان خود دارند (Sztopka,1999.Putnam,1995,.کلمن،1378،گیدنز،1378).
با توجه به نقش رسانه های جمعی در تسهیل،تقویت و تضعیف اعتماد اجتماعی، رابطه میزان استفاده از آنها با میزان اعتماد اجتماعی مخاطبان در سه نوع فردی،عام و نهادی بررسی می شود.در تحقیق حاضر رسانه های ارتباط جمعی در سه بعد مورد توجه قرارگرفته اند در یک بعد میزان استفاده از نوع رسانه موردتوجه است که منظور میزان تماشای تلویزیون و میزان روزنامه خواندن است.در بعد دیگر نوع تلویزیون مورد توجه قرار گرفته که در این بعد رابطه تماشای دو نوع تلویزیون داخلی و ماهواره ای با اعتماد اجتماعی بررسی خواهد شد.
سوالات اساسی تحقیق :
آیا میزان استفاده از رسانه های جمعی بر میزان اعتماد اجتماعی مخاطبان موثر است؟
- آیا تاثیر میزان استفاده از رسانه های جمعی در انواع مختلف آنها(تلویزیون،روزنامه)بر اعتماد اجتماعی متفاوت است؟
- آیا تاثیر میزان تماشای تلویزیون در دو نوع داخلی و خارجی بر اعتماد اجتماعی متفاوت است؟
- آیا بین تماشای انواع مختلف پیام های تلویزیون داخلی،خارجی وخواندن انواع مختلف مطالب روزنامه ها رابطه متفاوتی با اعتماد اجتماعی وجود دارد یا خیر؟
اهمیت و ضرورت تحقیق:
اعتماد یکی از مفاهیم مهم حوزه جامعه شناسی نظم به حساب می آید این اهمیت در وهله نخست ریشه در جایگاه اعتماد در کنش اجتماعی دارد. نیکلاس لومان[4] نظریه پرداز حوزه اعتماد از زاویه کنترل و پیش بینی کنش اجتماعی نگاه کارکردی به اعتماد دارد به ویژه در شرایط جامعه مدرن که توام با پیچیدگی و ریسک یا خطر پذیری است،در این شرایط اعتماد نقش مهمی در تعین و حفظ نظم اجتماعی بازی می کند.
زتومپکا،کلمن و گیدنز نیز چنین کارکردی برای اعتماد اجتماعی قائل هستند.اعتماد این اجازه را می دهد که افراد به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.به واسطه این تسهیل کنش است که از اعتماد به عنوان یکی از مهمترین ابعاد سرمایه اجتماعی یاد می شود.(کلمن،1378: 456)
منابع علمی محدود اعتماد به زبان فارسی وتعداد اندک پژوهش های انجام گرفته با موضوع اعتماد نشانگر این نکته است که تا کنون توجه جدی به اعتماد اجتماعی در جامعه ما نشده است. اما این امر به معنای کم اهمیت بودن آن در جامعه نیست.جامعه ایی که به اشکال مختلف واجد برخی از ویژگی های مدرنیته است.اگر چه تا کنون در متنی دیده نشده که از آن به عنوان جامعه مدرن یاد کنند ولی در اغلب متون به در حال توسعه بودن آن با عبارت مبهم در حال گذار اشاره شده است.بویژه با توجه به تحولات ساختاری و جمعیتی دهه اخیر،تحولاتی چون افزایش جمعیت،گسترش شهر نشینی،توسعه رسانه های ارتباط جمعی درحوزه های داخلی وخارجی وبدنبال آن تحولات ارزشی و فرهنگی.(رفیع پور.1378ربیعی1378)مجموعه ایی از این تحولات به همراه افراط و تفریط های موجود در حوزه های مختلفی چون سیاست،اقتصاد و فرهنگ عملا فضای پیچیده و آشفته ایی به جامعه ما داده است.
توسعه شهرها درنتیجه تحولات جمعیتی،بویژه افزایش جمعیت و مهاجرت و بدنبال آن نفوذ پذیری مرزهای درون گروهی سبب شده تا دامنه روابط اجتماعی افراد از محدوده سنتی خود فراتر رود؛شهروندان همواره در محیط هایی قرار می گیرند که با غریبه هایی از گروهها و قومیت های مختلف مواجه هستند،بویژه با توجه به تنوع قومی و گروهی موجود در جامعه،شرایط موجود اجتماعی و اقتصادی،ارتباط و تعامل با دیگران ناشناس را برای ماگریز ناپذیرکرده است،با این حال فقدان اعتماد در چنین وضعیتی شرایط را برای افراد دشوارتر خواهد کرد.شهروندان مجبور خواهند بود هزینه های زیادی را برای جبران بی اعتمادی متحمل شوند؛ لزوم قرار دادهای رسمی و غیر رسمی و ضرورت وجود تضمین درمراودات اجتماعی وپایین آمدن سطح ارتباطات اجتماعی در بین افراد ازجمله پیامدهای وجود بی اعتمادی است در صورتیکه وجود اعتماد اجتماعی به تسهیل کنش کمک کرده وبه زعم پوتنام به مانند روغنی چرخ های ارتباط اجتماعی را روان خواهد کرد.با توجه به ویژگی های فوق،اهمیت اعتماد در جریان کنش های اجتماعی روشنترمی شود.از طرف دیگر همانگونه که اشاره شده اعتماداجتماعی در جامعه مورد مطالعه ما وضعیت مطلوبی ندارد.
شواهد مبتنی بر پژوهش های اجتماعی نشان می دهد که اعتماد اجتماعی در جامعه ما وضعیت چندان مطلوبی ندارد.نظریه پردازان اعتماد عوامل مختلفی را در تضعیف و یا تقویت اعتماد بین افرد موثر می دانندو رسانه های جمعی یکی از همین عوامل موثر بر اعتماد در نزد آنان است.(,1999.پوتنام,1995,.کلمن،1378،گیدنز،1378).
رسانه های جمعی،امروزه نقش موثری در زندگی روزمره ما ایفا می کنند و یکی از واقعیت های انکار ناپذیرزندگی بشر امروزی به شمار می آیند.آنها بخش مهمی از زمان و مکان زندگی ما را به خود اختصاص داده اند.ما همواره در معرض پیامهای مختلفی هستیم که در قالب های متفاوت از سوی آنها ارسال می شود پیامهایی که درموقعیتهای مختلف به نیازهای متفاوتی پاسخ می دهند.وسایل ارتباط جمعی واجد کارکردهای متنوعی هستند هارولد لاسول کارکرد این وسایل را به این شرح خلاصه کرده است :نظارت بر محیط ،ایجاد همبستگی اجتماعی در واکنش به محیط وانتقال میراث فرهنگی. (مک کوایل،1382 :108).بطور کلی میتوان گفت رسانه ها نقش مهمی در زندگی اجتماعی افراد بازی می کننداطلاع رسانی وآگاه کردن افراد از واقعیت های محیط(حوادث ورویدادها)،آموزش هنجارها و ارزشهای رایج و اجتماعی کردن افراد ،ایجاد همدلی وانسجام اجتماعی در بین افراد (همان،1382: 109).
رسانه ها نقش موثری بر شکل گیری نگرش افراد نسبت به محیط و افراد حاضر در آن دارند،رسانه ها همچنین در نهادینه کردن ارزشهای رایج،برجسته کردن ایده ها و افکار خاص وشکل دادن به تصور افراداز جامعه موثر هستند. در تحقیق حاضر با توجه به نقش و جایگاه رسانه های جمعی، تاثیر میزان استفاده از آنها بر اعتماد اجتماعی بررسی شده است.
فرضیات تحقیق
بین استفاده از انواع رسانه ها ی مورد استفاده و میزان انواع اعتماد اجتماعی رابطه وجود دارد.
بین میزان استفاده از تلویزیون های ماهواره ای با میزان اعتماد اجتماعی رابطه وجود دارد.
نگرش مثبت نسبت به رسانه های داخلی در میزان اعتماد اجتماعی افراد موثر است.
کسانیکه از مطبوعات بیشتر از تلویزیون استفاده می کننداز اعتماد اجتماعی بیشتری برخوردارند ..
تعریف مفاهیم:
تعریف نظری و عملی مفاهیم تحقیق :
مفاهیم تحقیق حاضر شامل متغیرهای وابسته،مستقل،واسطه،کنترل و متغیر های زمینه ایی تحقیق است.
متغیر وابسته تحقیق :
اعتماداجتماعی:
تعریف اعتماد اجتماعی عبارت است از حسن ظن فرد نسبت به سایر افراد و نهادهای جامعه با این انتظارکه آنها به گونه ایی عمل خواهندکردکه نتایج منفی به حداقل کاهش یافته و دستیابی به اهداف میسر گردد.
اعتماد میان فردی:
این نوع ازاعتماداجتماعی در روابط چهره به چهره جای می گیرد. سطحی حداقل از کنشگران، ارتباطی که در آن دو نفر حضور دارند.
اعتماد نهادی:
این نوع از اعتماد متوجه ساختارهای غیرشخصی است.هر چند ساختارهای غیر شخصی درسطحی خردازافراد تشکیل شده انداما این افرادباتوجه به ساختاری که درآن قرارگرفته اند تعریف می شوند.
متغیر های مستقل تحقیق:
متغیر مستقل تحقیق حاضر رسانه های ارتباط جمعی است.
بطور کلی رسانه های ارتباط جمعی عبارتند ازآن دسته از وسایل ارتباطی که مورد توجه جماعت کثیری باشد وسایل ارتباطی که در تمدنهای جدید بوجودآمده و مورد استفاده اند وویژگی اصلی آنان قدرت وشعاع عمل زیاد است.(کازنو،1377: 4)
تلویزیون:
با توجه به جامعه مورد مطالعه دو نوع تلویزیون دولتی و ماهواره ایی انتخاب شده اند.تلویزیون دولتی شامل تمام شبکه هایی است که مالکیت آنها با دولت بوده و توسط دولت نیز کنترل می شود.در جامعه مانیز تلویزیون توسط دولت اداره می شود و هر شش شبکه آن دولتی هستند.در کنار شبکه های تلویزیون دولتی به مدد توسعه تکنولوژی ارتباطات امروزه افراد می توانند با استفاده از گیرنده های ماهواره ایی از برنامه های سایر شبکه های تلویزیون که از نقاط مختلف جهان پخش می شوند استفاده کنند.این شبکه ها در تحقیق حاضر با عنوان شبکه های ماهوارهایی مورد توجه قرار گرفته اند.
دسته بندی | الکترونیک و مخابرات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1999 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 70 |
مقاله تعمیر تلویزیون (تیونرها) در 70 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
بخش 1:
تیونر 1
بخش 2 :
طبقه IF آشکار ساز و AGC 8
بخش 3:
مدارات رنگی 17
بخش 4:
مدارات تصویر 62
بخش 5:
منبع تغذیه 66
بخش 1:
q تیونر
همانطوریکه در نمای کلی گیرنده های رنگی بررسی گردید امواج دریافت شده توسط آنتن به تیونر منتقل می گردد .، تیونر تلویزیونهای رنگی علاوه بر کارهای معمولی یک تیونر که از تلویزیون سیاه و سفید به خاطر داریم (انتخاب کانال ، حذف امواج مزاحم ، تقویت موج فرستنده و . . . ) در خروجی خود امواج فرستنده را تبدیل به سه موج IF به ترتیب زیر می کنند:
1) IF صدا (فرکانس 4/33 مگاهرتز)
2) IF تصویر(فرکانس 9/38 مگاهرتز)
3) IF رنگ(فرکانس 43/34 مگاهرتز)
تیونر ها در دو نوع مکانیکی و الکترونیکی درست می شوند ، در تلویزیونهای رنگی جدید اکثرا تیونر به صورت الکترونیک طراحی میشود . این تیونرها مدارات دریافت هر سه محدوده VHF I , VHF III , UHF را دارا هستند ، در جدول زیر محدوده امواج تلویزیونی و تعداد کانالهای آنها مشخص شده است :
باند
تعداد کانال
محدوده فرکانسی
VH I
4 تا 2
MHZ 68تا47
VHF III
12 تا 5
MHZ 230تا174
UHF
68 تا 21
MHZ 676تا300
در تیونرهای میکانیکی جهت آنکه کانال و محدوده کار تیونر را تعویض نمائیم دسته سلکتوری وجود دارد که این کار را انجام می دهد ، ولی در تیونرهای الکترونیک جهت این کار ، مداری در نظر گرفته شده است به نام مدار فرمان تیونر .
بنابراین مدار فرمان تیونر باید بروی تیونرهای الکترونیک دو کنترل اعمال نماید اولا محدوده کار تیونر را مشخص کند که آیا بر روی UHF ، VHF I ، VHF III باشد ثانیا معین کند در آن محدوده بر روی چه کانالی تصویر دریافت دارد .
عمل اول با قطع و وصل ولتاژ تغذیه هر قسمت انجام می گیرد یعنی زمانی که می خواهیم تیونر بر روی محدوده VHF I کار کند ، مدار فرمان ولتاژ تغذیه دو باند VHF III و UHF را قطع کرده و فقط ولتاژ تغذیه به باند VHF I می دهد . این باعث می شود که فقط باند VHF I کار کرده و دو باند دیگر غیر فعال باشند.
عمل دوم (تعویض کانال) با کم و زیاد کردن یک ولتاژ متغییر(معمولا صفر تا 33 ولت) توسط مدار فرمان تیونر و اعمال آن به دیودهای واریکاپ تیونر انجام می گیرد .
دیودهای واریکاپ چه عملی انجام می دهند ؟
دیودهای واریکاپ یکی از انواع دیودها هستند که وقتی در بایاس معکوس قرار گیرند میتوان با کم و زیاد کردن ولتاژ دو سرشان از آنها همانند یک خازن متغییر استفاده نمود .
حال در تیونر های الکترونیک در هر باند تیونر ، تعدادی دیوید واریکاپ قرار گرفته که مدار فرمان تیونر بسته به کانال انتخابی توسط مصرف کننده ولتاژ دو سر دیودهای واریکاپ تیونر در آن قسمت را تغییر داده و ظرفیت دیود واریکاپ را برای آن کانال تعیین می کند ، در حقیقت از دیودهای واریکاپ به عنوان قسمتی از مدارات هماهنگ داخل تیونر استفاده شده است .
بررسی تیونر تلویزیون رنگی شهاب 21 اینچ :
تیونر این تلویزیون از نوع الکترونیک بوده و قدرت دریافت هر سه محدوده ، UHF و VHF III و VHF I را دارا می باشد ، کنترل این تیونر بر عهده آی سی کنترل تلویزیون (ICSO1 ) می باشد .
طریقه تنظیم کانال توسط آی سی کنترل : برای آنکه مشخص شود بر روی چه محدوده ای کار کند ، سه پایه BL و BU و BH در بین پایه های تیونر وجود دارد . BU تغذیه محدوده UHF داخل تیونر ، BL تغذیه محدوده مدار VHF I و BH تغذیه مدار محدوده VHF III تیونر است .
طرز کار به این صورت است که وقتی تلویزیون فرمان کار روی محدوده UHF دریافت کرد ، آی سی کنترل (ICSO1 ) ولتاژ مثبت بیس Q101 را کم می کند ، چون ترانزیستور به محدوده UHF تیونر می رود .
بخش AGC :
سیگنال ویدئوی آشکار شده در پایه 22 از داخل آی سی به آشکار ساز AGC داده می شود AGC بسته به قوی یا ضعیف بودن سیگنال ولتاژی را تهیه کرده و به تقویت کننده IF داخل آی سی داده مقدار تقویت آنراتنظیم میکند همچنین این ولتاژبه مدارGC) RF AGC Aتیونر) داخل خود آی سی نیز رسیده و باعث می شود ولتاژی بین 4/2 (در هنگامیکه سیگنال قوی است ) تا 3/7 ولت ( هنگامیکه سیگنال ضعیف است ) از پایه 13 آی سی 101 خارج شده به پین AGC روی تیونر رسیده و مقدار تقویت ترانزیستور تقویت RF داخل تیونر را بسته به قوی یا ضعیف بودن سیگنال تنظیم کند .
تشخیص سالمی طبقه IF :
کابل خروجی تیونر به طبقه IF را جدا کرده با یک سیم به آنتن به ورودی آن سیم مغزی ضربه می زنیم اگر نویز در صدا و تصویر ظاهر شد طبقه IF سالم است .
و یا آنکه می توان یک سیم آنتن به پین IF تیونر در حالیکه تلویزیون روشن است ضربه زد اگر در صدا و تصویر اثر کرد طبقه IF سالم است ( در صورتی که تیونر الکترونیک و سوکتی باشد).
تشخیص سالمی AGC :
آنتن وصل شودبه طوریکه تصویرفرستنده کامل دریافت شوددراین حالت روی پین agc تیونربایدحدود2ولت وباقطع آنتن باید5/7ولت ظاهرگردد.
تشخیص سالمی AFT:
درحالت دریافت سیگنال واضح توسط تلویزیون اکر دربین AFTتیونرحدود5/6ولت دیده شدAFTسالم است .
تنظیمات طبقه IF:
دراین طبقه فقط تنظیم AGC:تیونر(AGC DELAY)داریم به طوریکه وقتی آنتن وصل بود وتصویر واضح رادریافت کردیم باتنظیم VR151(درپایه 12آی سی 101)ولتاژپین AGCروی تیونررادر5/2ولت وزمانیکه آنتن قطع است این ولتاژرادر5/7ولت تنظیم می کنیم .
تعمیرات طبقه IF:
همانطوریکه دربررسی این طبقات مشاهده گردیدبه دلیل آنکه این بخشهاسرراه عبور وتقویت اطلاعات صداوتصویرفرستنده قرار دارند هد گونه ایرادی درکار یکی از مدارات فوق هم صدا وهم تصویر گیرنده راباهم معیوب می کند بنابراین درصورت عدم وجود صدا وتصویر (در صورتیکه راستروجود داشته باشد):
1-بایک سیم آنتن به پین IFروی تیونر ضربه زده شود که در اینصورت یکی از دوحالت زیر مشاهده می شود:
الف –اگر انجام این کار درصداوراستر اثری نداشت :
عیب در طبقه IF(Q161,IC101وقطعات این مسیر )می باشد جهت تشخیص محل دقیق عیب ولتاژ پایه های آی سی 101گرفته شود،اگر مطابق نقشه نبود به احتمال زیاد خود آی سی خراب است وبه احتمال ضعیفتر قطعات جانبی آی سی .درصورتیکه ولتاژ پایه های آی سی طبق نقشه بود می بایدQ161،Z161وقطعات اطراف آنها بررسی کرد.
ب –درصورتیکه سیگنال دادن به ورودی طبقه IF درصدا وراستر اثرکرد:مشخص می شودکه طبقه IFسالم است ابتدا از سالمی طبقه AGCمطمئن می شویم (در صورت غیر نرمال بودن ولتاژAGCروی تیونر باید مسیر AGCتاIC101یا خود آی سی رابررسی نمود )،سپس توجه می کنیم که ولتاژ تغذیه به تیونر برسد(12ولت )اگر ولتاژدرست نبود می بایست رگولاتور 12ولت (Q101)رادرمنبع تغذیه بررسی کرد،اگر ولتاژ تغذیه تیونر نیز درست بود عیب در تیونر است (تیونر تعویض گردد).
2-طریقه تشخیص NTSCاز PAL:
دراین تلویزیون برای تشخیص NTSCازPALازاختلافی که فرکانس
های افقی وعمودی سیستم NTSCباPALدارد،برای شناسائی این دو سیستم از هم استفاده شده است :
حالت PAL حالت NTSC
15625HZ:فرکانس طبقه افقی 15750HZ:فرکانس طبقه افقی
50HZ:فرکانس طبقه عمودی 60HZ:فرکانس طبقه عمودی
25:فرکانس تصویر 30HZ:فرکانس تصویر
625:تعدادخطوط افقی 525 :تعدادخطوط افقی
بنابراین درسیستم NTSCهررفت عمودی ازبالای لامپ تصویر تاپایین
تقریبا 260خط افقی رادر بر می گیرد ،درحالیکه درسیستم PAL310خط افقی به ازاءهر رفت عمودی وجود دارد (چرا که می دانیم جاروب خطوط یک در میان انجام می شودبه این معنی که در هر رفت عمودی فقط نیمی از خطوط افقی جاروب می شود به علت آنکه از چشمک زدن تصویر از برود).
بنابراین یک شمارنده که بتواند به ازای هر رفت عمودی تعداد خطوط افقی را بشمارد می تواند سوئیچ کننده حالت NTSCاز PALباشد ،IC101به همین منظور در تلویزیون قرارگرفته است .
سیگنال مرکب تصویر بعد از خارج شدن از IC101وحذف صدابه پایه 4آی سی ICK01داده می شود دراین پایه آی سی یک مدار جداکننده پالس های سینک از سیگنال مرکب قرارگرفته ،پالس های سینک از پایه 3آی سی بیرون آمده توسط فیلتر پائین گذر سینک عمودی جدا شده وبه پایه 5آی سی واز آنجا به شمارنده داخل آی سی داده می شود .
از طرف دیگر ، از پایه 11ترانس H.Vنیزنمونه فرکانس افقی به پایه 1آی سی واز آنجا به شمارنده می رسد ،درشمارنده این دو باهم مقایسه شده ، اگر به ازای هر سینک عمودی 260پالس افقی شمارش شد سیستم NTSCوچنانچه به ازای هر سینک عمودی 310پالس افقی وجود داشت سیستم PALتشخیص داده خواهد شد
درحالتیکه سیستم NTSCباشد ،آشکار ساز داخل آی سی پایه های 9و10آی سی راشاسی کرده (صفر ولت )ودرهمین حال ولتاژ پایه های 7و8آی سی را زیاد می کند (5/10ولت )وباعث به وجود آمدن تغییرات زیر می گردد:
الف –پایه 7دراین تلویزیون استفاده نشده است .
ب –بالارفتی ولتاژ پایه 8درحالت NTSC(5/10ولت )باعث وصل شدن دودیود DK04وDK01می شود .DK01به سر وسط ولوم Hold.V(تنظیم کننده فرکانس عمودی درحالت NTSCاز50هرتز به 60هرتز می شود و DK04نیز به Hold.H(تنظیم کننده فرکانس افقی )وصل بوده که این نیز درحالت NTSC فرکانس افقی رااز 15625به 15750هرتز می رساند .
ج –شاسی شدن پایه 9آی سی درحالت NTSCباعث وصل شدن دودیودDK03وDK02به شاسی می شود ،در نتیجه DK03پایه 19آی سی 501راشاسی میکند .وباعث می شود مسیر سیگنال تاخیر یافته از خط تاخیر به شاسی برود (درحالت NTSCنیازی به خط تاخیر نیست )وDK02نیز به ولوم Hight.Vدرطیقه عمودی وصل بوده درحالت NTSCباعث می شود که ارتفاع تصویر کم نشود (در NTSC خطوط افقی 525خط ودر PAL625خط است ).
د-درحالت NTSCپایه 10آی سی نیز شاسی می شود و باعث می گرددپایه 39از آی سی کنترل به شاسی وصل گرددوحرف NTSCروی تصویر ظاهر گردد.
کلیه تغییرات فوق درحالت تبدیل دو سیستم PALباSECAMبه NTSCانجام می گیرد ،حال اگر سیگنال دریافتی PALباشد کلیه تغییرات فوق برعکس خواهد بود.
عیوب مدارات سوئیچ سیستم های رنگ :
الف –تصویر NTSCدرجهت عمودی پرش دارد :مسیر DK01وRK10تاپایه 8،ICK01بررسی گردد.
ب –تصویرNTSCپرده کرکره ائی می شود :مسیر DK04وRK11تاپایه 8،ICK01بررسی شود.
ج –ارتفاع تصویردرNTSCکم می شود :مسیر DK02وRK14تاپایه 9ICK01بررسی شود .
د-درحالت NTSC رنگ ، ارتفاع فرکانس افقی وعمودی اشکال دارد:
مسیر ICK01بررسی شود .
طریقه نصب دیکدورهای رنگ بر روی انواع تلویزیونهای رنگی :
اکثر تلویزیون های رنگی مجهز به هر سه نوع دیکدور گفته شده نیستند بنابراین قادر به پخش رنگ فقط دریک یا 2سیستم می باشند،به این دلیل در بعضی از تلویزیونهالازم است دیکدور رنگ برروی آن نصب کنیم ،دراین قسمت طریقه نصب انداع دیکدورهارا بررسی می کنیم .
نکته مهم : جهت مدارات دیکدور رنگ احتیاج به پالیهائی از طبقه افقی داریم که می توان به یکی از سه روش زیر این پالسها را تهیه نمود :
1) با استفاده از دستگاه اسیلوسکوپ از یکی از پایه های ترانس هی ولتاژ.
2) با استفاده از چند دور سیم روکش دار معمولی که روی هسته ذغالی ترانس های ولتاژ پیچیده شده است ، یک سر این سیم را به شاسی دستگاه لحیم می کنیم ، در سر دیگر آن پالس افقی خواهیم داشت . باید در نظر داشت در این حالت هر دور سیم ولتاژی حدود 10vp.p دارد .
3) از محل دو پایه فیلامان (چرا که اکثر فیلامان از طبقه افقی تغذیه می گیرد).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 230 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 165 |
بررسی نقش رسانههای جمعی (با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان
پیشگفتار:
تحقیق حاضر با عنوان "بررسی نقش رسانههای جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان " سعی دارد، تاثیرات مثبت وپیامدهای منفی وابستگی کودکان به تلویزیون را مورد بررسی قرار دهد. در راستای رسیدن به هدف مذکور ابتدا مبانی نظری تحقیق در مورد تاریخچه پیدایش رسانههای گروهی و به خصوص تلویزیون مطرح شده، سپس انواع کارکردهای تلویزیون، وظایف رسانه به عنوان یک وسیله ارتباطی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.در فصل دوم تحقیق مقدارزمانی که کودکان در شرایط مختلف سنی صرف تماشای تلویزیون میکنند،آغاز سن تماشای تلویزیون، دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان و انتظاراتی که کودکان و والدین آنها از تلویزیون دارند مورد بررسی قرار میگیرد. لازم به ذکر است آمار و ارقام مربوط به این فصل از تحقیق، در مورد جامعه آمریکا و بر اساس اطلاعات کتاب " تلویزیون در زندگی کودکان ما نوشته ویلبر شرام و دیگران، ترجمه محمود حقیقت کاشانی میباشد. امید است با عنایتی که مسئولین تعلیم وتربیت ایران اسلامی به الگو گیری کودکان این مرز و بوم از رسانههای گروهی و به ویژه رسانههای تصویری دارند، زمینه انجام این چنین پژوهشهای گسترده ای در سیستم آموزش و پرورش کشور مانیز فراهم گردد که این مهم حمایت همه جانبه مسئولین امر را میطلبد.
فصل سوم با عنوان جهان جدید تلویزون مسایلی از جمله سن شروع تماشای تلویزیون و شرایط زمانی و انواع موضوعاتی که مورد توجه کودکان با توجه به شرایط سنی و جنسی و همچنین تواناییهای ذهنی آنها است مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل چهارم مربوط به نحوه و میزان یادگیری کودکان از این رسانه و عوامل تاثیر گذار بر این مساله است.
در فصل پنجم تحقیق، تاثیرات روحی، روانی و جسمی تلویزیون بر کودکان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و در نهایت در فصل ششم به رسانه جدید " اینترنت "و رابطه آن با مسئله یادگیری و الگو پذیری کودکان و انواع خطراتی که این رسانه برای کودکان دارد اشاره شده است.
مقدمه:
کودکان ما امروزه در خانه ای پا به دنیا میگذارند که تلویزیون در آن به طور میانگین هفت تا هشت ساعت در روز روشن است. حالا دیگر بیش از آنکه از مادربزرگها داستان و از پدربزرگها خاطره بشنویم این تلویزیون است که داستانهای مربوط به انسانها، زندگی و ارزشهای آن را برای ما بیان میکند.
تلویزیون، امروزه به عنوان عمومی ترین و پرمخاطب ترین رسانه جمعی، سهم عمده ای در آموزش و تأثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر فرهنگ و روح و روان جمعی دارد.
تاثیر پذیری اکثریت خاموش جامعه از تلویزیون و برنامههای ماهواره ای تلویزیونی بسیاری از اوقات کشورهای جهان سوم را با بحران فرهنگی روبرو کرده است.
تلویزیون هر روز بر ما تسلط بیشتری مییابد و ما بایستی نگران آثار مخرب برنامههای تلویزیونی برای کودکان و خانوادههای خود باشیم. این حق ماست و میبایستی عکس العمل نشان دهیم. اگر چه تلویزیون فی نفسه مطرود نیست اما برنامههای تلویزیونی در مجموع زیانبار بوده اند. در غرب به نوعی و در شرق به شکلی دیگر خطر برنامههای مخرب و منحط تلویزیونی احساس میشود.
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلویزیون تربیت میکنیم وقتی میخواهیم آنان را ساکت کنیم برای آنان تلویزیون روشن میکنیم و یا آنان را به تماشای برناههایی که خودمان هم نمی دانیم چه هستند دعوت میکنیم. خودمان هم متاسفانه عادت کرده ایم به آنچه پخش میشود فقط خیره شویم و نگاه کنیم. بشر با تولید نیازمند به شناخت دنیای اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحیه مدنی میتواند به صورتی سالم و سازنده انجام گیرد اما به نظر میرسد تلویزیون یک مانع اصلی بر سر راه رسیدن به دنیای بهتر است پس ما بایستی از آثار سوء این جعبه جادویی آگاه شویم و در ارتباط با تلویزیون مسؤولیت خود را بپذیریم.
«تلویزیونی که میتواند دارای اثرات کاملاً مخرب باشد میتواند به صورت ابزار مفیدی نیز در خدمت تعلیم و تربیت درآید تلویزیون میتواند چنین باشد ولی خیلی غیر محتمل است که چنین بشود.»
ساخت برنامههای با ارزش وقت بیشتر و تخصص بالاتری لازم دارد اما افرادی که بتوانند برای مدت زمان پخش برنامههای بد بسازند زیاد هستند و این مسأله را حل میکند.
نمی توان کودکان را برای زمانی که در مقابل صفحه تلویزیون صرف میکنند سرزنش کرد و اینکه آنها تقصیری ندارند که از طریق تلویزیون اطلاعات دگرگون شده را دریافت میدارند.
جان کندری میگوید: قرار نیست که تلویزیون از بین برود از سویی خیلی کم احتمال دارد که تلویزیون فضای مناسبی را برای اجتماعی کردن کودکان ایجاد کند.»
در گذشته کودکان ناظر فعالیت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طی یک نسل به آنان آموخته بود الگویی برای نسل آینده میشد اما اکنون باید دریابیم که کودکان از محیط اطراف خود چه چیزهایی را فرا میگیرند؟ عواملی که محیط اطراف آنان را میسازد چه نام دارد؟ و تلویزیون به عنوان یکی از این عوامل چه میکند و چه باید بکند؟
در کتاب تلویزیون خطری برای دموکراسی زیر عنوان « چرا بچهها تلویزیون تماشا میکنند؟» آمده است که : انگیزه کودکان از نشستن در پای تلویزیون با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان برای سرگرمی به تماشای تلویزیون میپردازند ولی کودکان ضمن اینکه طالب سرگرمی هستند غالباً برای فهمیدن دنیای اطراف به تلویزیون مینگرند. بزرگترها معمولاً اهمیت کمتری برای تلویزیون قایل هستند و به آن با یک ساده باوری آگاهانه نگاه میکنند». تبلیغات تلویزیونی روی شخصیت کودکان، باورهای کودکان و اعمال کودکان به شدت مؤثر میافتد. معمولاً کودکان از دو سالگی تماشای فیلمهای کارتونی را شروع و تقریباً در 6 سالگی به تماشای تلویزیون عادت میکنند. یعنی قبل از اینکه به مدرسه بروند با تلویزیون دوست میشوند.
به نظر میرسد ورود تلویزیون به عنوان معلم به اعتبار معلم و معلمی پایان بخشیده است یا دارای این چنین قدرتی است زیرا امروزه دانش آموزان در حالی قدم به مدرسه میگذارند که به شدت از تکنیک تلویزیون و اثرات روانی آن متأثر شده اند و در حالی که مکانیسم تصویری و بصری تلویزیون ریشه در اعماق آنان دوانده است با سیستم کتاب و حروف چاپی وارد یک نزاع درونی و روانی میشوند این درگیری قربانیان زیادی را میطلبد. کودکان و دانش آموزان که نمی توانند و یا نمی خواهند از طریق قرائت آموزش ببینند و یا اصولاً توانایی خواندن را ندارند نوآموزانی که قادر به درک تسلسل منطقی حتی یک پاراگراف نیستند و نمی توانند افکار خود را برروی چند جمله مکتوب متمرکز کنند دیگر قادر نیستند بیش از چند دقیقه به بیان شفاهی معلم ویا یک سخنرانی توجه کنند و ارتباط منطقی جملات و مطالب را به خاطر بسپارند و یا حتی فراگیرند.»
کودکان بر خلاف بزرگسالان که با دیگر رسانهها ارتباط دارند بیشتر با تلویزیون در ارتباط هستند. به عقیده پژوهشگران علت علاقه کودکان به تلویزیون این است که به آنان امکان میدهد تا در ماجراهای پشت پرده زندگی کودکانه خود رسوخ کنند و دنیا و مردم را بهتر بشناسند. وقتی کودکان ما به دنیا میآیند باید کار دشواری را انجام دهند و آن انطباق پذیری به شکل صحیح روشن میشود و برآنان است که کودکان را برای وظایف آینده آماده کنند اما وقتی دیگر کسی به کودکان کمک نمی کند که دنیا را بشناسد آنان دست به دامان تلویزیون میشوند. در حال حاضر پدران و مادران وقت اینکه دنیای وسیع اطراف را به کودک بیاموزند از دست داده اند و از سویی تلویزیونی برای کودکان دست یافتنی ترین دریچه به دنیای افراد بالغ است. پس تلویزیون به کودک یک تصویر یا خیال دگرگونه ارائه میدهد زیرا در تلویزیون بیننده بیشتر از آنچه میبیند تأثیر میپذیرد و این نگرانی در مورد کودکان که بزرگ میشوند وجود دارد.
فصل اول: مبانی نظری تحقیق
تا زمانی که چارچوب نظری هر موضوع علمی مورد توجه و بررسی قرار نگیرد، فرایند پیشبرد تدریجی اهداف آن نیز دارای ابهام است. بدین منظور در این فصل مساله تحقیق و ضرورت و اهمیت آن و همچنین اهداف و روش تحقیق و روش گرداوری اطلاعات مطرح خواهد شد.
بیان مساله واهمیت موضوع تحقیق:
نتایج نظرسنجی درخصوص بررسی میزان استفاده کودکان و نوجوانان از رسانهها که به تازگی در مرکز تحقیقات صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران انجام شده است، نشان میدهد 9/99 درصد کودکان و نوجوانان به تلویزیون دسترسی دارند و این گروه در شبانه روز به طور متوسط 4 ساعت و 16 دقیقه تلویزیون تماشا میکنند.
کودکان و نوجوانان از بین شبکههای تلویزیونی، بیشتر برنامههای شبکه پنج (44 درصد) و سه سیما (42 درصد) را تماشا میکنند. همچنین 52 درصد از این گروه به رادیو دسترسی دارند که 32 درصد شنوندگان کودک و نوجوان به شبکه پیام گوش میدهند.
گفتنی است 33 درصد کودکان، به ماهواره دسترسی دارند و 82 درصد بینندگان این گروه برنامههای ماهواره ای، شبکههای فارسی زبان را تماشا میکنند. 81 درصد کودکان و نوجوانان به دستگاههای صوتی و تصویری مانند VHS،VCD، DVD، 57درصد به رایانه و 49 درصد به دستگاههایی مانند میکرو، پلی استیشن، سگا و... دسترسی دارند.
شایان ذکر است عمده ترین ژانر مورد علاقه کودکان و نوجوانان در فیلمهای ویدئویی مهیج و ترسناک (21 درصد) است.
نظرسنجی اخیر دربردارنده آماری نو و در عین حال نگران کننده است. به نظر میرسد با رشد چشمگیر ضریب نفوذ رسانهها در خانوارهای ایرانی، به شکل قابل توجهی شاهد تغییر الگوی تماشا و سلیقه مخاطبین کودک و نوجوان هستیم.
نگارنده نیک به یاد دارد که در سالهای نه چندان دور، پربیننده ترین برنامههای سیما در حوزه مخاطبان کودک و نوجوان، انیمیشنهای دوبعدی و دلنشین عمدتا ژاپنی بود و ساعات اوج شنیدن رادیو توسط همین گروه مخاطبین، هنگام پخش سلام کوچولو بود و شب بخیر کوچولو».اما نظرسنجی اخیر بیانگر این نکته است که پربیننده ترین شبکههایی رادیویی و تلویزیونی نزد کودکان، یعنی شبکههایی مثل شبکه سه سیما و رادیو پیام، اتفاقا شبکههایی هستند که نه گروه برنامه سازی خاص کودکان در آنها فعال است و نه هیچ برنامه ای برای این مخاطبان دارد.
نفوذ بلاشک ماهوارهها و انواع دستگاههای نمایش فیلم خانگی به همراه سیل انبوه فیلمهای رنگارنگ در دسترس این مخاطبان، اندک کورسوی چراغ برنامههای کودک و نوجوان رادیو و تلویزیون ملی را هم به قهقرا میبرد. www.kayhannews.ir
لذا انتشار نتایج این نظرسنجی، به عنوان سندی قابل تأمل درباره میزان و نحوه استفاده کودکان و نوجوانان از انواع رسانههای دیداری و شنیداری، میتواند محرک و انگیزه خوبی برای نظریه پردازان و تحلیل گران رسانه ای باشد تا با بررسی وضعیت کنونی و پس از آن ریشه یابی موضوع بحث، به طرح ساختارهای مدون و بدیع الگوسازی رسانه ای بپردازند. فراموش نکنیم نیمی از اقبال ابررسانهها از جهت تولید برنامههایی همسو و مطابق طبع مخاطبان خود است؛ اما کدام طبع؟! طبع و تمایلی که رسانه، طی فرآیند حساب شده سلیقه سازی، مخاطبان خود را به نحو شایسته و مطلوب سیاستهای خود، همسو کرده است. سلیقه ذاتی مخاطب او را پای این رسانهها نمی کشاند، بلکه سلیقه ای تماشای این برنامهها را در نهاد مخاطب طلب میکند، که از سوی سلیقه سازان رسانه اکتساب نموده است.
هم تولیدکنندگان برنامههای تلویزیونی، و هم پدران و مادران خوب میدانند که دسترسی کودک به تلویزیون دشوار نیست. نه در قفسه ای قفل شده نگهداری میشود و نه روشن کردن آن برای کودکان دشوار است. متاسفانه این واقعیت نشان از بی اعتنایی جامعه به کودک و شرایط جسمی و روحی او دارد.
در یک جمع بندی کلی میشود گفت که تلویزیون و رادیو، دیوارههای حائل میان جهان کودک و دنیای بزرگسالان را از میان برداشته است. و این، از سه راه مرتبط به هم صورت میگیرد، نخست آن که درک و فهم پیام آنها نیازی به راهنما ندارد، دوم این که نه عنصر تفکر و نه حالت جسمی خاصی را نظیر ساکت و مرتب نشستن در کلاس درس- طلب نمی کنند و بالاخره سوم آن که هیچ گونه درجه بندی و تقسیم بندی ویژه ای برای تماشاچیان خود در نظر ندارد.
در این بررسی، تلویزیون جایگاه ویژه تری دارد. در کنار و در ارتباط با دیگر رسانههای ارتباط جمعی الکترونیکی- که پیوندی با کتاب و ادبیات مکتوب ندارند- تلویزیون شرایطی را پدید آورده است که به دوران قبل از ظهور ماشین چاپ کاملا شبیه و یکسان میباشد. همه ما به لحاظ ساختار جسمی و بیولوژیک یکسان هستیم، قادریم تصاویر را دیده و با شنیدن عبارات و جملات مربوط به آن، با آن پیوند برقرار سازیم. اطلاعات و پیامهائی که تلویزیون ارسال میکند، برای همه یکسان است. رمزی و رازی و ماجرائی و پیامی نیست که در پرده اسرار بماند و یا فقط به سمع و نظر تماشاچی ویژه ای برسد. و ناگفته پیداست، اگر رمز و رازی از زندگی و جهان بزرگ ترها، برای کودکان و نوجوانان وجود نداشته باشد، مقوله ای به نام طفولیت یا کودکی دیگر موضوعیت نخواهد داشت.
اما چاره چیست؟! تلویزیون دارای تکنیکی است که ورود همه کس را به میدان خود ممکن ساخته است. هیچ تجربه قبلی و هیچ اندوخته علمی و تئوری و فنی و مالی و هیچ گونه قدرت و توان و دانش خاصی را طلب نمی کند. هم خردسال شش ساله و هم انسان شصت ساله، شرایط لازم را برای بهره بردن از هر آنچه عرضه میشود دارا میباشند. حتی زبان تلویزیون و نوع ارائه و بیان مطالب، محدودیتی ارائه نمی کند. در زبان گفتاری میتوانیم حروف یا کلماتی را طوری زمزمه کنیم که کودک حاضر در محفل توان فهم آن را نداشته باشد. و یا از عبارات و لغاتی استفاده کنیم که از حوزه تصور و درک خردسال به دور باشد. اما زبان تلویزیون و صحنههای آن واضح، گویا و از هرگونه پیچیدگی به دور است. هر آن چه که بر روی صفحه ظاهر میشود در معرض دید کودک قرار دارد و آن هم با وضوح کامل.
هیچ گونه محدودیتی و هیچ گونه انحصاری در دانستن و مطلع شدن، در تلویزیون وجود ندارد؛ و این مهم ترین تفاوت بارز میان کودک در سنین کودکی و جهان بزرگسالان، از میان برداشته شده است. نه تنها کودک در سنین کودکی یا بزرگسالی در جهان بزرگسالان، که اصولا هر گروه و دسته ای از اجتماع، به دلیل برخورداری از نوعی دانش انحصاری، از دیگران متمایز میباشند. اگر همه افراد میدانستند، آنچه را که یک وکیل دعاوی میداند، دیگر وکیل و وکالت معنی نداشت. اگر دانش آموز هر آنچه را که معلم او میداند، میدانست. دیگر تفاوتی میان معلم و شاگرد وجود نداشت؛ همچنین اگر دانش آموزان سال پنجم ابتدائی، هر آنچه را که دانش آموزان سال دوم یا سوم راهنمائی میدانند، بداند، دیگر چه ضرورتی برای درجه بندی کلاسهای درس وجود دارد.
با عنایت به این نکات و رجوعی دوباره به آماری که در ابتدای این مطلب ارائه شد، تفکیک گروههای سنی و دستههای مخاطبان برنامههای مختلف تلویزیونی، به نحوی که این تقسیم بندی از سوی گیرنده پیام هم قابل درک باشد، بیش از هر زمان دیگری ضروری مینماید. از سوی دیگر، اطلاع رسانی و آگاه سازی والدین از پیامدهای استفاده بدون نظارت کودکان و نوجوانان، به موازات طرحهای محدودکننده تماشاگران، به شکل قابل توجهی در خور توجه است. هر چند شاهد پذیرفته شدن این سیکل آزاردهنده در جامعه هستیم که استفاده کودکان و نوجوانان از تلویزیون تا تماشای آخرین برنامههای شامگاهی ادامه دارد و تا والدین خود را به سمت اتاقهای خود بدرقه نکنند و آنها را نخوابانند، خود به خواب نمی روند.
در اینجا باز لزوم هم اندیشی میان اساتید و نخبگان دانشگاه، سیاستگزاران رسانه و منتقدان حوزه کودک و رسانه به شدت احساس میشود.
اهداف تحقیق:
مجموعه اهداف هر تحقیق زمینه ساز ایجاد نحوه تفکر به آن موضوع است و مشخص شدن این اهداف به محقق در جهت تعیین مراحل و شیوه عمل کمک شایانی مینماید بر این اساس اهداف تحقیق حاضر به شرح زیر است:
1. بررسی نقش رسانههای گروهی بر رفتار فردی و اجتماعی کودکان
2. بررسی میزان تاثیر رسانهها بالاخص تلویزیون بر یادگیری کودکان
3. شناخت پیامدهای منفی تلویزیون در زندگی کودکان
4. ارائه راهکارهای مطلوب جهت کاهش اثرات وابستگی کودکان به تلویزیون
فرضیات تحقیق:
1. سن و جنس کودکان بر نحوه استفاده و تمایل کودکان به تماشای تلویزیون موثر است.
2. کودکان دارای توانایی ذهنی بالاتر، بیش از سایر کودکان به تماشای تلویزیون علاقهمندند.
3. کیفیت روابط عاطفی و خانوادگی کودکان بر میزان استفاده آنها از تلویزیون موثر است.
روش تحقیق:
در این تحقیق از روش اسنادی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است.
فهرست مطالب
پیشگفتار: 1
مقدمه: 3
فصل اول : مبانی نظری تحقیق 7
بیان مساله واهمیت موضوع تحقیق: 8
اهداف تحقیق: 12
فرضیات تحقیق: 13
روش تحقیق: 13
فصل دوم: رسانه چیست و چه تواناییهایی دارد؟ 14
ارتباط جمعی- تاریخچه رسانههای جمعی 15
کارکرد رسانههای جمعی 21
وظیفه رسانه چیست؟ 28
قدرت تأثیر رسانههای جمعی 29
فصل سوم: جهان جدید تلویزیون 33
یک کودک چه وقت استفاده از تلویزیون را شروع میکند؟ 34
کودک چه مقدار وقت صرف تلویزیون میکند؟ 41
چه کسانی بیننده پروپا قرص هستند؟ 46
توضیحی درباره سایر رسانهها 49
استفاده کودکان از رسانهها در سنین مختلف: 50
کودکان چه چیزهایی را میبینند؟ 52
برخی معیارهای پیش بینی سلیقه کودکان در مورد تلویزیون 56
کودکان درباره تلویزیون چگونه فکر میکنند؟ 60
وجهه تلویزیون : 61
آیا تلویزیون در نظر کودکان شگفت انگیز است؟ 63
بچهها دوست دارند شاهد چه تغییراتی در تلویزیون باشند ؟ 64
والدین دوست دارند شاهد چه تغییراتی باشند ؟ 66
چرا کودک از تلویزیون استفاده میکند؟ 68
عملکرد تلویزیون: 75
چرا ما دارای رسانههای جمعی هستیم ؟ 77
نیازهای ویژه کودکان که تلویزیون آنها را برآورده میکند ، کدامند ؟ 79
محتوای خیال: 81
محتوای واقعیت 82
تلویزیون به عنوان خیال 83
آیا تلویزیون مانعی بر سرا راه مسائل زندگی است؟ 85
تلویزیون به عنوان واقعیت 86
دو جهان 89
اهمیت خیال 91
فصل چهارم: یادگیری از تلویزیون 92
چگونگی یادگیری از تلویزیون 93
موارد یادگیری اتفاقی 95
میزان هوش و رفتار کودک در ارتباط با برنامههای تلویزیون 100
چه آموزشی را باید انتظار داشته باشیم؟ 103
تلویزیون در مدرسه 108
چگونگی اکتساب در کودکان 113
مقایسه 115
فصل پنجم: تاثیرات جسمی و روانی تلویزیون بر کودکان 119
الگوی تأثیر- رسانه: 120
تلویزیون به کودکان چه میدهد؟ 120
الگوی تأثیر- کودک 127
الگوی تأثیر- تعامل 130
دیگر ویژگیهای تعامل 133
اثرات فیزیکی تلویزیون بر کودکان 135
آیا تلویزیون بر بینایی کودکان اثر بدی دارد؟ 136
آیا تلویزیون کودکان را خواب آلود و خسته به مدرسه میفرستد؟ 137
اثرات عاطفی تلویزیون برکودکان 138
اثرات شناختی تلویزیون بر کودکان 141
آیا تلویزیون حاوی تصویر غیر دقیقی از زندگی بزرگسالان است؟ 141
آیا تلویزیون موجب بزرگسالی زود رس میشود ؟ 143
اثرات رفتاری 145
آیا تلویزیون کودکان را منفعل میکند؟ 147
آیا خشونت ارائه شده در تلویزیون، آموزش خشونت میدهد؟ 153
نتیجه گیری : 157
پیامدهای منفی تلویزیون: 157
فصل ششم: اینترنت رسانه جدید قرن بیستم 160
اینترنت چیست؟ 162
فواید اینترنت برای کودکان: 163
خطرات اینترنت : 164
سودجویان از اینترنت برای به دام انداختن کودکان استفاده میکنند: 164
مطالب نامناسب و غیر مجاز در اینترنت : 164
ارتکاب جرایم: بمبها، مواد مخدر، دزدی و شخصیتهای غیر واقعی 164
تهاجم به حریم خصوصی : 165
چگونگی اجتناب و کاهش خطراتی که کودکان در ایترنت با آن مواجهند: 165
نتیجه گیری و آزمون فرضیات: 166
منابع مآخذ: 170
دسته بندی | الکترونیک و مخابرات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 25 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
*مقاله سیستم های تلویزیون*
در پردازش تصاویر رقمی معمولا“از شیوه های که به شکل الگوریتم بیان می شود استفاده می گرددبنابراین غیر از تصویربرداری و نمایش تصویر می توان اغلب عملیات پردازش تصویر را با نرم افزار اجرا کرد تنها علت استفاده از سخت افزار ویژه پردازش تصویر نیاز به سرعت بالا دربعضی کاربردها و یا غلبه بر بعضی محدودیت های اساسی رایانه است.مثلا“یک کاربرد مهم از تصویربرداری رقمی ؛ریزبینی درنورکم است برای کاهش نویز تصویر باید چند متوسط گیری روی تصاویر متوالی با نرخ قالب(غالبا“30قاب در ثانیه)انجام شود.شاختار بزرگراه در غالب رایانه ها جز چند رایانه بسیار کارآمد نمی تواند به سرعت داده مورد نیازبرای اجرای این عمل دست یابد بنابراین سامانه های پردازش تصویر امروزی ترکیبی از رایانه های متداول و سخت افزارهای ویژه پردازش تصویر است که کارهمه آنها به وسیله نرم افزار در حال اجرا روی رایانه اصلی هدایت می شود./
مدلهای متعدد سامانه های پردازش تصویر که در حدود نیمه دهه 80در سراسر دنیا به فروش رسید وسایل جانبی نسبتا“بزرگی بود که به رایانه های میزبان با همان بزرگی متصل می شد.درانتهای دهه 80و ابتدای دهه 90سخت افزارهای تجاری پردازش تصویر به شکل بردهای تکی که برای سازگاری با بزرگراه های استاندارد صنعتی و انطباق با کارگاه های کوچک مهندسی و رایانه های شخصی طراحی شده بود تغییر یافت .این تغییر علاوه برکاهش هزینه ها یکی از عوامل تاسیس شرکت های زیادی با تخصص تولید نرم افزار پردازش تصویر بود.
گرچه هنوز هم سامانه های پردازش تصویر بزرگ برای کاربردهای نظیر پردازش تصاویر ماهواره ای به فروش می رسندحرکت به سوی کوچک سازی وایجاد رایانه های کوچک همه منظوره که به سخت افزار پردازش تصویر مجهز است همچنان ادامه دارد.سخت افزار لصلی تصویربرداری که به این رایانه ها افزوده می شود ترکیبی از یک ((رقمی ساز و بافرقاب ))برای رقمی سازی و ذخیره موقت تصویر یک ((واحد محاسبه و منطق))(ALU)برای اجرای عملیات حسابی ومنطقی درنرخ قاب و یک یا چند((بافرقاب))برای دستیابی سریع به داده های تصویر در طول پردازش است.امروزه می توان نرم افزارهای پردازش تصویرفراهم می شود وسایل نمایش و نرم افزارهای کارآمد پردازش کلمه و تولید گزارش ارائه نتایج را تسهیل می کند اغلب نتایج به دست آمده با چنین سامانه هایی به بردهای پردازش تصویر سریع و خاصی که بابزرگراه مورد استفاده سازگارند انتقال می یابد.
یکی از مشخصه های علم پردازش تصویرعدم استفاده از یک راه حل برای کاربردهای متفاوت است بنابراین فنونی که دریک مورد خوب کار می کنند ممکن است در دیگری کاملا“ضعیف باشند تنها فایده وجود سخت افزار قوی ونرم افزارپایه درحال حاضر این است که نقطه شروع کار نسبت به یک دهه پیش بسیار پیشرفته تر (وبازار صرفا“کسری از هزینه آن موقع)می باشد.به طورکلی هنوز هم پیدا کردن راه حل واقعی برای یک مساله خاص نیازمند تحقیق و توسعه فراوان است مباحثی که درفصول بعدی مطرح می شود فقط برای این نوع فعالیت ها ابزارهایی را ارائه می کند.
استفاده ازمخابرات در پردازش تصویر رقمی معمولا“درمورد ارسال داده های تصویری است و اغلب شامل مخابره محلی بین رسانه های پردازش تصویر ومخابره را دور از یک نقطه به نقطه دیگر می باشدبرای اغلب رایانه ها سخت افزار ونرم افزار مخابره محلی به آسانی در دسترس است بیشتر کتب راجع به شبکه های رایانه ای به روشنی توافق های مخابره استاندارد را توضیح می دهند.